گنجور

(۸) حکایت نابینا با شیخ نوری رحمه الله

مگر پوشیده چشمی بود در راه
که بگشاده زبان می‌گفت الله
چو نام حقّ ازو بشنود نوری
به پیش او دوید از ناصبوری
بدو گفتا تو او را می چه دانی
وگر دانی چرا تو زنده مانی
بگفت این و چنان بی‌خویشتن شد
که گفتی جان مشتاقش ز تن شد
در آن شورش به صحرا رفت ناگاه
نَیستانی دروده بود در راه
چنان بر نَیستان زد خویشتن را
که پاره پاره کرد از زخم تن را
بآخر از تنش از بس که خون شد
بزاری جان او با خون برون شد
نگه کردند و او را کشته دیدند
همه جایش بخون آغشته دیدند
ز خون سینهٔ آن کشتهٔ راه
نوشته بر سر هر نی که الله
چنین باید سماع نی شنودن
زنی کشته شدن در خون غنودن
چو نام دوست بنیوشی چنین شو
بیک یک ذره بحری آتشین شو
تو گر در دوستی جان در نبازی
ترا آن دوستی باشد مجازی
اگر در عشق اهل راز باشی
ز صدق دوستی جانباز باشی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر پوشیده چشمی بود در راه
که بگشاده زبان می‌گفت الله
هوش مصنوعی: آیا چشم پنهانی در راه وجود داشت که به زبان آورد: الله؟
چو نام حقّ ازو بشنود نوری
به پیش او دوید از ناصبوری
هوش مصنوعی: زمانی که نام خدا به گوش او می‌رسد، نوری به جلو او می‌شتابد از ناتوانی و ناامیدی.
بدو گفتا تو او را می چه دانی
وگر دانی چرا تو زنده مانی
هوش مصنوعی: او را به خاطر می‌خواهی و نمی‌دانی که چه احساسی دارد؛ و اگر هم بدانی، پس چرا هنوز زنده‌ای؟
بگفت این و چنان بی‌خویشتن شد
که گفتی جان مشتاقش ز تن شد
هوش مصنوعی: او این حرف را گفت و چنان غرق در احساسات شد که گویی جان عاشقش از بدنش جدا شده است.
در آن شورش به صحرا رفت ناگاه
نَیستانی دروده بود در راه
هوش مصنوعی: در آن شورش ناگهان به دشت رفت و در مسیرش نیستانی را مشاهده کرد.
چنان بر نَیستان زد خویشتن را
که پاره پاره کرد از زخم تن را
هوش مصنوعی: به شدت به خود آسیب زد که بدنش از زخم‌ها پاره‌پاره شد.
بآخر از تنش از بس که خون شد
بزاری جان او با خون برون شد
هوش مصنوعی: در نهایت، به خاطر شدت زخمی که برداشت، جان او به طور کامل با خونش از بدنش جدا شد.
نگه کردند و او را کشته دیدند
همه جایش بخون آغشته دیدند
هوش مصنوعی: همه به محض دیدن او متوجه شدند که او کشته شده و بدنش را خون‌آلود یافتند.
ز خون سینهٔ آن کشتهٔ راه
نوشته بر سر هر نی که الله
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن حال و هوای کسانی است که در راه حق و حقیقت جان خود را فدای آرمان‌هایشان کرده‌اند. از خون شهیدانی که جانشان را نثار کرده‌اند، نشانه‌ای بر سر نی‌ها گذاشته شده و این نشانه‌ها به نوعی نشان‌دهنده‌ی صدای حق و الهام بخش برای دیگران است. در واقع، این یادبودها اشاره به یاد و خاطره افرادی دارند که برای ایمان و اصول خود مبارزه کرده و جان خود را فدای آن کرده‌اند.
چنین باید سماع نی شنودن
زنی کشته شدن در خون غنودن
هوش مصنوعی: انگار باید صدای نی را بشنوی که شاعری در حال مردن است و در خون خود غرق شده است.
چو نام دوست بنیوشی چنین شو
بیک یک ذره بحری آتشین شو
هوش مصنوعی: زمانی که نام دوست را بشنوی، چنین کن که به یکباره از یک ذره به دریای آتشین تبدیل شوی.
تو گر در دوستی جان در نبازی
ترا آن دوستی باشد مجازی
هوش مصنوعی: اگر در دوستی جان خود را نذری نکنی، آن دوستی برای تو واقعی نخواهد بود.
اگر در عشق اهل راز باشی
ز صدق دوستی جانباز باشی
هوش مصنوعی: اگر در عشق به راز و رمزها آگاه باشی و در دوستی کردن با دیگران از خلوص نیت و فداکاری برخوردار باشی، به حقیقت عشق و دوستی نزدیک‌تر خواهی شد.