گنجور

(۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه

جهان صدق شیخ گورگانی
که قطب وقت خود بود از معانی
یکی گربه بدی در خانقاهش
که دیدی شیخ روزی چند راهش
مگر در دست و در پای از ادیمش
غلافی کرده بودندی مقیمش
که تا چون می‌رود هر لحظه از جای
نه دست او شود آلوده نه پای
زمانی در کنار شیخ رفتی
زمانی بر سر سجّاده خفتی
چو بودی ساعتی در دادی آواز
که تا خادم بر او آمدی باز
بدست خود ببستی دستوانش
وز آنجا آن زمان کردی روانش
بمطبخ بود مأواگه گرفته
نبودی گوشتی از وی نهفته
نبُردی هیچ چیز از پخته و خام
مگر چیزی که دادندی بهنگام
امین خانقاه و سفره بودی
ندیدی کس که چیزی در ربودی
مگر یک روز در مطبخ شبانگاه
زتابه گوشتی بربود ناگاه
به آخر خادم او را چون طلب کرد
بسی گوشش بمالید و أدب کرد
بیامد گربه پیش شیخ دیگر
نشست از خشم در کُنجی مجاور
طلب کردش ز خادم شیخ آنگاه
بگفتش خادم آنچ افتاد در راه
بخواند آن گربه را شیخ وفادار
بدو گفتا چرا کردی چنین کار
مگر آن گربه بود آبستن آنگاه
شد و آورد سه بچّه به سه راه
به پیش شیخشان بنهاد برخاک
درختی دید آنجا سخت غمناک
ز خشم خادم آنجا رفت و بنشست
نظر بگشاد و لب از بانگ در بست
چو شیخ آن دید از خادم برآشفت
تعجّب کرد شیخ و خویش را گفت
که گربه بی شکی معذور بودست
ز خورد خویشتن بس دور بودست
ازو این که ترک ادب بود
ولی از احتیاجش این طلب بود
کسی را در ضرورة گر مقامست
شود حالی مُباحش گر حرامست
برای بچّه کم از عنکبوتی
برآرد از دهان شیر قوتی
ز گربه آنچه کرد او نه غریبست
که پیوند بچه کاری عجیبست
ترا تا بچّهٔ ظاهر نگردد
غم یک بچّه در خاطر نگردد
بخادم گفت شیخ کار دیده
که هست این بی‌زبان تیمار دیده
ز چشم تو باستادست بر شاخ
باستغفار گردد با تو گستاخ
همی خادم ز سر دستار بنهاد
بر گربه باستغفار استاد
نه استغفار او را هیچ اثر بود
نه در وی گربه را روی نظر بود
به آخر شیخ شد حرفی برو خواند
شفاعت کرد و از شاخش فرو خواند
فرود آمد ز بالا گربه ناگاه
به پای شیخ می‌غلطید در راه
خروشی از میان جمع برخاست
زهر دل آتشی چون شمع برخاست
همه از گربهٔ هم رنگ گشتند
به شُکر آن شَکَر هم تنگ گشتند
اگر صد عالمت پیوند باشد
نه چون پیوند یک فرزند باشد
کسی کو فارغ از فرزند آمد
خدای پاک بی‌مانند آمد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان صدق شیخ گورگانی
که قطب وقت خود بود از معانی
هوش مصنوعی: جهان پر از حقیقت و صداقت شیخ گورگانی است که در زمان خود به عنوان رهبری بزرگ شناخته می‌شد و معانی عمیق و ارزشمندی را به ارمغان آورد.
یکی گربه بدی در خانقاهش
که دیدی شیخ روزی چند راهش
هوش مصنوعی: روزی شیخی در خانقاهش گربه‌ای دید که به خاطر رفتارش، چند روز به او توجه نکرد.
مگر در دست و در پای از ادیمش
غلافی کرده بودندی مقیمش
هوش مصنوعی: آیا در دستان و پای او لباس یا پوششی از خاکش آماده نبود که او را در آن جای داده باشند؟
که تا چون می‌رود هر لحظه از جای
نه دست او شود آلوده نه پای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر بار که او به جایی می‌رود، نه دستانش آلوده می‌شود و نه پاهایش. به عبارت دیگر، او در هر لحظه به شکلی پاک و بی‌آلایش حرکت می‌کند و از هرگونه ناپاکی دور است.
زمانی در کنار شیخ رفتی
زمانی بر سر سجّاده خفتی
هوش مصنوعی: در یک بازه زمانی، در کنار عالمان و فرزانه‌ها بودی و سپس زمانی دیگر، بر روی سجاده نماز استراحت کردی.
چو بودی ساعتی در دادی آواز
که تا خادم بر او آمدی باز
هوش مصنوعی: وقتی که لحظاتی برای او آواز خواندی، خادم به نزد تو آمد و دوباره برگرداندت.
بدست خود ببستی دستوانش
وز آنجا آن زمان کردی روانش
هوش مصنوعی: با دست خود، چنگال آن را به هم گره زدی و سپس در آن موقع، روحش را آزاد کردی.
بمطبخ بود مأواگه گرفته
نبودی گوشتی از وی نهفته
هوش مصنوعی: در آشپزخانه جایی برای زندگی بود، و اگر گوشتی در آن پنهان نبود، دیگر هیچ چیزی برای خوردن نبود.
نبُردی هیچ چیز از پخته و خام
مگر چیزی که دادندی بهنگام
هوش مصنوعی: هیچ چیز از پخته و خام به دست نیاورده‌ای، مگر آنچه که در زمان مناسب به تو داده‌اند.
امین خانقاه و سفره بودی
ندیدی کس که چیزی در ربودی
هوش مصنوعی: تو در خانقاه و سفره امانت‌دار بودی، اما هیچ‌کس را نیافتی که چیزی از تو بگیرد یا برباید.
مگر یک روز در مطبخ شبانگاه
زتابه گوشتی بربود ناگاه
هوش مصنوعی: روزی در شب، ناگهان از پخت و پز گوشتی در آشپزخانه دزدیده شد.
به آخر خادم او را چون طلب کرد
بسی گوشش بمالید و أدب کرد
هوش مصنوعی: خادم در نهایت به درخواست او رسید و برای احترام، به او خیلی توجه و ادب نشان داد.
بیامد گربه پیش شیخ دیگر
نشست از خشم در کُنجی مجاور
هوش مصنوعی: گربه‌ای به نزد شیخی دیگر رفت و از روی خشم در گوشه‌ای نشسته و سکوت کرد.
طلب کردش ز خادم شیخ آنگاه
بگفتش خادم آنچ افتاد در راه
هوش مصنوعی: مردی از خدمتکار شیخ خواست که درباره یک اتفاقی که در راه افتاده، بگوید و خدمتکار هم آنچه پیش آمده بود را مطرح کرد.
بخواند آن گربه را شیخ وفادار
بدو گفتا چرا کردی چنین کار
هوش مصنوعی: گربه‌ای در حال خواندن بود و شیخی وفادار به او گفت: چرا چنین عملی انجام دادی؟
مگر آن گربه بود آبستن آنگاه
شد و آورد سه بچّه به سه راه
هوش مصنوعی: مگر آن گربه باردار شد و سه بچه به دنیا آورد که هر کدام در یک مسیر رفتند.
به پیش شیخشان بنهاد برخاک
درختی دید آنجا سخت غمناک
هوش مصنوعی: در جلو شیخ خود، درختی را دید که بر روی خاک نشسته بود و بسیار ناراحت به نظر می‌رسید.
ز خشم خادم آنجا رفت و بنشست
نظر بگشاد و لب از بانگ در بست
هوش مصنوعی: خدمتکار از شدت خشم به آنجا رفت و نشست. سپس چشمانش را باز کرد و لبش را از صدا کردن در بست.
چو شیخ آن دید از خادم برآشفت
تعجّب کرد شیخ و خویش را گفت
هوش مصنوعی: وقتی شیخ آن را دید، از خادم ناراحت شد و با تعجب به خود گفت.
که گربه بی شکی معذور بودست
ز خورد خویشتن بس دور بودست
هوش مصنوعی: گربه بدون شک معذور است، زیرا از خود دوری کرده و نمی‌تواند خود را کنترل کند.
ازو این که ترک ادب بود
ولی از احتیاجش این طلب بود
هوش مصنوعی: اگرچه او ادب را ترک کرده است، ولی به دلیل نیازش به این خواسته روی آورده است.
کسی را در ضرورة گر مقامست
شود حالی مُباحش گر حرامست
هوش مصنوعی: اگر فردی در شرایط اضطراری قرار گیرد و به مقام و منزلتی دست یابد، حال او به گونه‌ای می‌شود که کارهایی که در حالت عادی منع شده‌اند، برایش مجاز خواهد بود.
برای بچّه کم از عنکبوتی
برآرد از دهان شیر قوتی
هوش مصنوعی: به بچه‌ای که هنوز بزرگ نشده، از عنکبوت هم نمی‌توان انتظار قدرت شیر را داشت.
ز گربه آنچه کرد او نه غریبست
که پیوند بچه کاری عجیبست
هوش مصنوعی: رفتار گربه در تربیت فرزندش چیزی عجیب نیست؛ زیرا پیوند و ارتباط میان مادر و فرزند طبیعی و معمولی است.
ترا تا بچّهٔ ظاهر نگردد
غم یک بچّه در خاطر نگردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو نوزادی نداشته باشی، غم و نگرانی برای یک بچه در دل تو شکل نمی‌گیرد.
بخادم گفت شیخ کار دیده
که هست این بی‌زبان تیمار دیده
هوش مصنوعی: بخادم به پیر گفت که این مرد بی‌زبان، در واقع درد و رنج زیادی را تجربه کرده و به خوبی با مشکلات آشنا است.
ز چشم تو باستادست بر شاخ
باستغفار گردد با تو گستاخ
هوش مصنوعی: از نگاه تو، که درختی است، به آرامی بر سر آن خزه می‌روید و با تو، این خزه، بی‌پروا می‌شود.
همی خادم ز سر دستار بنهاد
بر گربه باستغفار استاد
هوش مصنوعی: خدمتگزار به خاطر اشتباهی که انجام داده بود، بر ذیل عمامه‌اش برای گربه عذرخواهی و استغفار کرد.
نه استغفار او را هیچ اثر بود
نه در وی گربه را روی نظر بود
هوش مصنوعی: اگر او در حال توبه و طلب forgiveness باشد، هیچ تأثیری ندارد و اگر توجهی به او شود، مانند توجه به گربه است که هیچ ارزشی ندارد.
به آخر شیخ شد حرفی برو خواند
شفاعت کرد و از شاخش فرو خواند
هوش مصنوعی: شیخ به پایان کار خود رسید و سخنی گفت، سپس شفاعتی کرد و از بالای خود چیزی را پایین خواند.
فرود آمد ز بالا گربه ناگاه
به پای شیخ می‌غلطید در راه
هوش مصنوعی: ناگهان گربه‌ای از بالا پایین آمد و در مسیر به پای شیخ می‌چسبید.
خروشی از میان جمع برخاست
زهر دل آتشی چون شمع برخاست
هوش مصنوعی: از میان جمع، صدایی بلند شد که نشان دهنده‌ی احساسات عمیق و دردناک بود، مانند آتش سوزانی که از دل برمی‌خیزد و شعله‌ور می‌شود.
همه از گربهٔ هم رنگ گشتند
به شُکر آن شَکَر هم تنگ گشتند
هوش مصنوعی: همه به دلیل هم‌نوعی با یکدیگر، تحت تاثیر قرار گرفتند و به خاطر آن، طعم شیرینی که داشتند، کم شد.
اگر صد عالمت پیوند باشد
نه چون پیوند یک فرزند باشد
هوش مصنوعی: اگر که صد نفر با تو ارتباط داشته باشند، اما این ارتباط به اندازه پیوندی که با فرزند داری عمیق نیست.
کسی کو فارغ از فرزند آمد
خدای پاک بی‌مانند آمد
هوش مصنوعی: کسی که از وابستگی به فرزند رهایی یافته است، خداوند پاک و بی‌نظیر به او نزدیک می‌شود.

حاشیه ها

1402/03/24 11:05
نردشیر

عجب حکایتی....

1402/03/25 07:05
رضا از کرمان

سلام 

     در بیت سوم معنی کلمه ( ادیم ) چی میتونه باشه ؟ آیا منظور پوست وچرم است