گنجور

(۸) حکایت جوان صاحب معرفت وبهشت و لقای حق تعالی

چنین نقلست در اخبار کان روز
که برخیزد قیامت وان همه سوز
جوانی در میان آید مزیَّن
بگرد او هزاران مقرعه زن
زهر سو راه می‌جویند آنگاه
جهانی می‌دهند از بهر او راه
بخازن پس خطاب آید ز جبّار
که او را در فلان قصری فرود آر
دران قصرش فرود آرند دلشاد
همه حوران ز شوق او بفریاد
دریچه باشد آن قصر نکو را
هزار و دو هزار از هر سو او را
بهر درکان جوان می‌بنگرد راست
خدای خویش را بیند که آنجاست
هزاران درگشاید هر زمانی
زهر دو ظاهرش گردد جهانی
ولی در هر جهان از مرد و زن او
نه بیند جز خدای خویشتن او
دوعالم را تمّنای وصالست
ولیک آن جمله سودای محالست
نه هر کس را رسد بوئی از آنجا
نه هر چوگان زند گوئی از آنجا
دلی باید ز حق ترسان و بریان
زبانی از رهش پُرسان و ترسان
ترا گر با توئی آنست پیشه
که می‌ترسی و می‌پُرسی همیشه
نهادت جمله این اندیشه گیرد
همه شهر دلت این پیشه گیرد
که تا یک لحظه بوی آن توان برد
ولیکن از مشام جان توان برد
ترا عمر حقیقی آن زمانست
که جانت در حضور دلستانست
وگر عمر تو بیرون زین حسابست
بهر دم در حسابت صد حجابست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین نقلست در اخبار کان روز
که برخیزد قیامت وان همه سوز
هوش مصنوعی: در اخبار آمده است که روز قیامت، روزی بسیار سوزناک خواهد بود.
جوانی در میان آید مزیَّن
بگرد او هزاران مقرعه زن
هوش مصنوعی: جوانی خوش‌چهره و زیبا وارد می‌شود و دور او هزاران نفر به شادی و هلهله مشغول هستند.
زهر سو راه می‌جویند آنگاه
جهانی می‌دهند از بهر او راه
هوش مصنوعی: در هر سمت به دنبال راهی هستند و در نتیجه جهانی را برای او مهیا می‌کنند تا بتواند مسیر خود را پیدا کند.
بخازن پس خطاب آید ز جبّار
که او را در فلان قصری فرود آر
هوش مصنوعی: در آنجا صدایی از جانب پروردگار خواهد آمد که به او دستور می‌دهد در قصری خاص فرود آید.
دران قصرش فرود آرند دلشاد
همه حوران ز شوق او بفریاد
هوش مصنوعی: در آن قصر، همه حوری‌ها از خوشحالی به خاطر او به شوق آمده و فریاد می‌زنند.
دریچه باشد آن قصر نکو را
هزار و دو هزار از هر سو او را
هوش مصنوعی: در آن قصر زیبا، دریچه‌هایی وجود دارد که از همه طرف به تعداد بسیار زیاد او را تماشا می‌کند.
بهر درکان جوان می‌بنگرد راست
خدای خویش را بیند که آنجاست
هوش مصنوعی: جوانان به خوشی و شادی نگاه می‌کنند و در دل خود خدا را می‌بینند که در آن لحظه حضور دارد.
هزاران درگشاید هر زمانی
زهر دو ظاهرش گردد جهانی
هوش مصنوعی: هر زمانی درهای زیادی به روی انسان باز می‌شود و به گونه‌ای می‌شود که هر دو جنبه آن به جهانی تبدیل می‌شود.
ولی در هر جهان از مرد و زن او
نه بیند جز خدای خویشتن او
هوش مصنوعی: در هر دنیایی که مرد و زنی وجود دارد، او فقط خداوند خود را می‌بیند و توجهی به دیگران ندارد.
دوعالم را تمّنای وصالست
ولیک آن جمله سودای محالست
هوش مصنوعی: دو جهان در آرزوی وصال و دیدار تو هستند، اما آنچه همه در آرزویش هستند، دست نیافتنی و غیرممکن است.
نه هر کس را رسد بوئی از آنجا
نه هر چوگان زند گوئی از آنجا
هوش مصنوعی: هر کسی نمی‌تواند از آن سرزمین عطر و بوی خوشی را احساس کند، و نه هر کسی که در آن‌جا بازی می‌کند، می‌تواند به خوبی از خصوصیات آنجا صحبت کند.
دلی باید ز حق ترسان و بریان
زبانی از رهش پُرسان و ترسان
هوش مصنوعی: دل باید از خدا ترسان باشد و زبان هم باید به‌دنبال او بگردد و از او بترسد.
ترا گر با توئی آنست پیشه
که می‌ترسی و می‌پُرسی همیشه
هوش مصنوعی: اگر با تو هستم، به این دلیل است که همیشه از چیزی می‌ترسی و مدام سوال می‌کنی.
نهادت جمله این اندیشه گیرد
همه شهر دلت این پیشه گیرد
هوش مصنوعی: وجود تو تماماً سرچشمهٔ این فکر است و تمام شهر دل تو به این کار مشغول است.
که تا یک لحظه بوی آن توان برد
ولیکن از مشام جان توان برد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان می‌تواند در یک لحظه بویی را احساس کند و از آن لذت ببرد، اما نمی‌تواند آن بوی خاص را از درون روح و جانش فراموش کند و از آن فاصله بگیرد.
ترا عمر حقیقی آن زمانست
که جانت در حضور دلستانست
هوش مصنوعی: زندگی واقعی تو زمانی است که روح تو در نزد محبوبت حاضر باشد.
وگر عمر تو بیرون زین حسابست
بهر دم در حسابت صد حجابست
هوش مصنوعی: اگر عمر تو خارج از این حساب باشد، برای هر لحظه از زندگی‌ات پرده‌هایی وجود دارد.