گنجور

(۱) حکایت آن مرد که بر مکتب گذر کرد

بزرگی بر یکی مکتب گذر کرد
مگر ناگه بدو کودک نظر کرد
یکی را پیش نان و نان خورش بود
دگر را نانِ تنها پرورش بود
مگر این یک ازان یک نان خورش خواست
که کارش می‌نشد بی نان خورش راست
دگر یک گفت اگر باشی سگ من
که هم چون سگ زنی تگ بر تگ من
بیابی نان خورش از من وگرنه
ترا بس نان تنها و دگر نه
چو راضی گشت آن کودک بدان کار
دوان شد همچو سگ در ره برفتار
نهادش رشته بر گردن که سگ باش
ببانگ سگ درآی و تیز تگ باش
چنان کالقصّه فرمودش چنان کرد
که تا آن نان خورش بر روی نان کرد
بزرگ دینش گفت ای خرد کودک
اگر تو بودتی در کار زیرک
قناعت کردتی بر نان زمانی
وزین سگ بودنت بودی امانی
بترک نان خورش بایست گفتن
که تا چون سگ نبایستیت رفتن
چو سگ تا کی کنم از پس جهانی
برای جیفهٔ و استخوانی
اگر محمود اخبار عجم را
بداد آن پیل واری سه درم را
چه کرد آن پیل وارش؟ کم نیرزید
بر شاعر فقاعی هم نیرزید
زهی همّت که شاعر داشت آنگاه
کنون بنگر که چون برخاست از راه
بحمدالله که در دین بالغم من
بدنیا از همه کس فارغم من
هر آن چیزی که باید بیش ازان هست
چرا یازم بسوی این و آن دست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگی بر یکی مکتب گذر کرد
مگر ناگه بدو کودک نظر کرد
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگوار در حال عبور از کنار یک مکتب بود که ناگهان کودک نگاهی به او انداخت.
یکی را پیش نان و نان خورش بود
دگر را نانِ تنها پرورش بود
هوش مصنوعی: یکی برای دیگران و به خاطر دیگران نان و خوراک فراهم می‌کند، و دیگری به تنهایی تنها نان دارد و زندگی‌اش را می‌گذراند.
مگر این یک ازان یک نان خورش خواست
که کارش می‌نشد بی نان خورش راست
هوش مصنوعی: آیا این شخص از آن یکی نان و خورشت طلب نکرد که بدون نان و خورشت کارش پیش نمی‌رود؟
دگر یک گفت اگر باشی سگ من
که هم چون سگ زنی تگ بر تگ من
هوش مصنوعی: اگر تو به من بگویی که مثل یک سگ با وفا هستی، من هم به تو می‌گویم که مثل سگ نسبت به من وفادار باش.
بیابی نان خورش از من وگرنه
ترا بس نان تنها و دگر نه
هوش مصنوعی: اگر از من نان و خوراکی پیدا نکنی، بهتر است که به تنهایی نانی نداشته باشی و هیچ چیز دیگری هم نداشته باشی.
چو راضی گشت آن کودک بدان کار
دوان شد همچو سگ در ره برفتار
هوش مصنوعی: وقتی آن کودک از این کار راضی شد، به سرعت مثل سگی در مسیر حرکت کرد.
نهادش رشته بر گردن که سگ باش
ببانگ سگ درآی و تیز تگ باش
هوش مصنوعی: او را به زنجیر کشیده‌اند تا مثل سگی وفادار به فرمان‌ها پاسخ دهد و همیشه آماده باشد.
چنان کالقصّه فرمودش چنان کرد
که تا آن نان خورش بر روی نان کرد
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای صحبت کرد که باعث شد تا آن نان خور، نان را بر روی نان دیگر بگذارد.
بزرگ دینش گفت ای خرد کودک
اگر تو بودتی در کار زیرک
هوش مصنوعی: بزرگ دین به خرد کودک گفت: اگر تو در این کار باهوش و زیرک بودی، اوضاع اینگونه نبود.
قناعت کردتی بر نان زمانی
وزین سگ بودنت بودی امانی
هوش مصنوعی: به سادگی و قناعت زندگی می‌کردی و به حداقل‌ها راضی بودی، در حالی که با بودن در کنار دیگران، از امنیت و پشتیبانی برخوردار بودی.
بترک نان خورش بایست گفتن
که تا چون سگ نبایستیت رفتن
هوش مصنوعی: باید به فکر نان و نیازهای زندگی بود و سخن از مشکلات را به جای سادگی برگزید؛ زیرا زندگی نباید به حالتی همچون زندگی سگ ادامه یابد.
چو سگ تا کی کنم از پس جهانی
برای جیفهٔ و استخوانی
هوش مصنوعی: چقدر می‌توانم مانند سگی به دنبال دنیایی باشم که تنها برای به‌دست آوردن یک تکه استخوان و چیزی بی‌ارزش است؟
اگر محمود اخبار عجم را
بداد آن پیل واری سه درم را
هوش مصنوعی: اگر محمود اخبار سرزمین‌های غیر ایرانی را منتقل کرد، آن گربه‌سانی که بزرگ و قدرتمند است، سه درم را به ما خواهد داد.
چه کرد آن پیل وارش؟ کم نیرزید
بر شاعر فقاعی هم نیرزید
هوش مصنوعی: آن فیل بزرگ چه کاری انجام داد؟ آیا بر ارزش شاعر فقاعی افزوده شد؟ نه، ارزش او کاهش نیافت.
زهی همّت که شاعر داشت آنگاه
کنون بنگر که چون برخاست از راه
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که شاعر از همت و اراده بالایی برخوردار بود. اکنون نگاه کن که چگونه از مسیر خود بلند شد و به موفقیت دست یافت.
بحمدالله که در دین بالغم من
بدنیا از همه کس فارغم من
هوش مصنوعی: خوشبختانه در دین به حدی استوارم که از دنیا و دغدغه‌های آن بی‌نیازم.
هر آن چیزی که باید بیش ازان هست
چرا یازم بسوی این و آن دست
هوش مصنوعی: هر چیزی که باید داشته باشم، بیش از آن است که اکنون دارم، پس چرا باید دنبالش بروم و به دنبال دیگران باشم؟