گنجور

خاتمۀ کتاب

سخن گر برتر از عرش مجیدست
فروتر پایهٔ شعر فریدست
ز عالمهای علوی یک مجاهز
نگوید آنچه ما گفتیم هرگز
رسانیدم سخن تا جایگاهی
که کس را نیست آنجا هیچ راهی
دم عیسی ترا پیدا نمودم
چو صبح از دم ید بَیضا نمودم
ز چندین باغ کز من یادگارست
جهان چون باغ جنّت پرنگارست
جوانمردان بسی شبهای تا روز
شوند از باغهای من دلفروز
کسی کز گفتهٔ خود لاف می‌زد
نَفَس چون صبح از دل صاف می‌زد
اگر تا دَورِ من می‌زیستی او
بمردی چون بدین نگریستی او
بلی چون آفتاب آید پدیدار
نماند صبح را یک ذرّه مقدار
چو بحر شعر من کامل فتادست
هزاران چشمه بر ساحل فتادست
چو بحر چشم من برهر کناری
پدید آورد هر دم چشمه ساری
ازان یک چشمه خورشید بلندست
که بدل خویش گیتی درفکندست
مدد از بحر شعرم گر نبُردی
ز تیغ خویش هرگز سر نبردی
قیامت تیره خواهد گشت خورشید
ولی روشن بوَد این شعر جاوید
که تا درخلد حوران دلفروز
بلحن عشق می‌خوانند هر روز
چو شعر من همه توحید پاکست
اگر در خلد برخوانی چه باکست
در گنج الهی برگشادم
الهی نامه نام این نهادم
بزرگانی که در هفت آسمانند
الهی نامهٔ عطار خوانند
ز فخر این کتابم پادشاهیست
کالهی نامه از فیض الهیست
بنَو هر ساعتم جانی فرستد
ز غیبم هر نفس خوانی فرستد
چو من از غیب روزی خواره باشم
چرادر بند هر بیچاره باشم
دلی درس لَدُنّی نرم کرده
نخواهد خوردنی گرم کرده
منم وحشی صفت در گوشه بی کس
ز عالم مردی حَمزَه مرا بس
چو این وحشی ز حمزه بیقرارست
مرا با حمزه و وحشی چه کارست
چو من محبوسِ این پیروزه بامم
بدنیا در یکی خانه تمامم
چه خواهم کرد طول و عرضِ دنیا
کبودی سما و ارضِ دنیا
مرا ملکی که من دارم پسندست
وگر در بایدم چیزی سپندست
چو در ملک قناعت پادشاهم
توانم کرد دائم هرچه خواهم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن گر برتر از عرش مجیدست
فروتر پایهٔ شعر فریدست
هوش مصنوعی: اگر سخنی از سخنان عالی باشی، از عرش الهی هم بالاتر است؛ اما اگر نازل و بی‌ارزش باشی، تنها به پای شعرهای فرید می‌رسد.
ز عالمهای علوی یک مجاهز
نگوید آنچه ما گفتیم هرگز
هوش مصنوعی: از عالم‌های بالا هیچ کس نمی‌تواند آنچه ما گفتیم را بگوید.
رسانیدم سخن تا جایگاهی
که کس را نیست آنجا هیچ راهی
هوش مصنوعی: سخن را به جایی رساندم که هیچ‌کس نمی‌تواند به آنجا دسترسی پیدا کند.
دم عیسی ترا پیدا نمودم
چو صبح از دم ید بَیضا نمودم
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که عیسی روح‌الله را ملاقات کردم، مثل صبح که با دم این معجزه روشن می‌شود، من هم به نور و روشنی دست یافتم.
ز چندین باغ کز من یادگارست
جهان چون باغ جنّت پرنگارست
هوش مصنوعی: از میان تمام باغ‌هایی که از من به یادگار مانده، دنیا مانند باغی زیبا و پر از رنگ و نقش است.
جوانمردان بسی شبهای تا روز
شوند از باغهای من دلفروز
هوش مصنوعی: بسیاری از جوانمردان شب‌های زیادی را بی‌خوابی به صبح می‌رسانند و از باغ‌های دل‌انگیز من لذت می‌برند.
کسی کز گفتهٔ خود لاف می‌زد
نَفَس چون صبح از دل صاف می‌زد
هوش مصنوعی: کسی که با سخنانش فخر می‌فروخت و می‌خواست خود را بزرگ نشان دهد، مانند صبح که با روشنایی‌اش آسمان را صاف و روشن می‌کند، به یکباره حقیقت خود را نمایان کرد.
اگر تا دَورِ من می‌زیستی او
بمردی چون بدین نگریستی او
هوش مصنوعی: اگر در کنار من زندگی می‌کردی، او نیز مانند تو می‌مرد وقتی اینگونه به او می‌نگریستی.
بلی چون آفتاب آید پدیدار
نماند صبح را یک ذرّه مقدار
هوش مصنوعی: بله، زمانی که خورشید طلوع کند، دیگر هیچ نشانی از صبح باقی نمی‌ماند.
چو بحر شعر من کامل فتادست
هزاران چشمه بر ساحل فتادست
هوش مصنوعی: زمانی که شعر من به کمال می‌رسد، همانند دریا، هزاران چشمه از آن سرازیر می‌شود.
چو بحر چشم من برهر کناری
پدید آورد هر دم چشمه ساری
هوش مصنوعی: چشم من مانند دریا است که در هر طرف، هر لحظه، چشمه‌ای تازه و زیبا را به نمایش می‌گذارد.
ازان یک چشمه خورشید بلندست
که بدل خویش گیتی درفکندست
هوش مصنوعی: چشمه‌ای از نور خورشید وجود دارد که با تابش خود، جهان را روشن می‌کند و زیبایی‌های آن را به نمایش می‌گذارد.
مدد از بحر شعرم گر نبُردی
ز تیغ خویش هرگز سر نبردی
هوش مصنوعی: اگر از دریای شعر من کمک نگرفتی، هرگز نخواهی توانست از تیغ خودت رهایی یابی.
قیامت تیره خواهد گشت خورشید
ولی روشن بوَد این شعر جاوید
هوش مصنوعی: در روز قیامت، در حالی که آسمان و زمین تیره و تار خواهد شد، اما این شعر همواره روشن و پایدار خواهد ماند.
که تا درخلد حوران دلفروز
بلحن عشق می‌خوانند هر روز
هوش مصنوعی: در بهشت، حوریان با نغمه‌ای عاشقانه هر روز آواز می‌خوانند و دل‌ها را شاداب می‌کنند.
چو شعر من همه توحید پاکست
اگر در خلد برخوانی چه باکست
هوش مصنوعی: اگر شعر من تماماً درباره یکتایی و خلوص باشد، مشکل چه دارد اگر در بهشت آن را بخوانی؟
در گنج الهی برگشادم
الهی نامه نام این نهادم
هوش مصنوعی: من در گنجینه الهی را گشودم و نامه‌ای به نام الهی نوشتم.
بزرگانی که در هفت آسمانند
الهی نامهٔ عطار خوانند
هوش مصنوعی: افرادی که در مرتبه‌های بالای آسمان‌ها قرار دارند، به شکلی الهی آثار عطار را مطالعه می‌کنند.
ز فخر این کتابم پادشاهیست
کالهی نامه از فیض الهیست
هوش مصنوعی: این کتاب منبعی از افتخار است و مانند نامه‌ای است که از نعمت‌های الهی به ما رسیده است.
بنَو هر ساعتم جانی فرستد
ز غیبم هر نفس خوانی فرستد
هوش مصنوعی: هر ساعت که می‌گذرد، جان تازه‌ای از عالم غیب به من می‌رسد و هر لحظه صدایی جدید به گوش من می‌رسد.
چو من از غیب روزی خواره باشم
چرادر بند هر بیچاره باشم
هوش مصنوعی: اگر من از غیب و رازهای نا شناخته روزی می‌خورم، چرا باید به خاطر هر بیچاره‌ای خود را در تنگنا قرار دهم؟
دلی درس لَدُنّی نرم کرده
نخواهد خوردنی گرم کرده
هوش مصنوعی: دل نرم و لطیفی دارم که از درونش عشق و محبت جاری است و هرگز نمی‌تواند دنیایی از لذت‌های مادی را برای خود بخواهد.
منم وحشی صفت در گوشه بی کس
ز عالم مردی حَمزَه مرا بس
هوش مصنوعی: من انسانی تنهایی هستم که در گوشه‌ای بی‌کس زندگی می‌کنم و از دنیا فقط به خاطر فردی به نام حَمزه دل خوش دارم.
چو این وحشی ز حمزه بیقرارست
مرا با حمزه و وحشی چه کارست
هوش مصنوعی: وقتی که این بی‌تابی، به خاطر حمزه است، من چه ارتباطی با حمزه و این بی‌تاب دارم؟
چو من محبوسِ این پیروزه بامم
بدنیا در یکی خانه تمامم
هوش مصنوعی: من در این دنیای محدود و پر زرق و برق، مانند کسی هستم که در یک خانه بزرگ زندانی شده است.
چه خواهم کرد طول و عرضِ دنیا
کبودی سما و ارضِ دنیا
هوش مصنوعی: چه تأثیری می‌تواند داشته باشد که دنیا به چه اندازه‌ای باشد و آسمان و زمین چطور به نظر برسند.
مرا ملکی که من دارم پسندست
وگر در بایدم چیزی سپندست
هوش مصنوعی: آنچه که من دارم برایم خوشایند است، و اگر چیزی را بخواهم، آن چیز باید بی‌نقص و عالی باشد.
چو در ملک قناعت پادشاهم
توانم کرد دائم هرچه خواهم
هوش مصنوعی: در سرزمین قناعت، من مانند یک پادشاه هستم و می‌توانم هر چه می‌خواهم به دست آورم.

حاشیه ها

1398/02/10 21:05
میثم رییسیان

سلام.وقت بخیر
در دو بیت ششم و پانزده کلمه دل افروز درست می باشد نه دلفروز.
همین طور شکل صحیح بیت دوازده ( از آن یک چشمه خورشید بلند است / که بذل نور در گیتی فکنده ست)
شکل صحیح بیت بیست ( به نو هر ساعتم جانی فرستد / ز غیبم هر نفس خوانی فرستد)
چه توصیف زیبایی از کتاب الهی نامه توسط خود در عطار از بیت 16 تا 20صورت گرفته است.
یه سوال داشتم حمزه در این جا به چه معنی است؟ کاسه ای حمزه؟ اگر کسی می داند بنویسد.
تشکر