(۹) حکایت شبلی با ابلیس در عرفات
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
سلام، وقت بخیر
همانطور که می دانیم عدم سجده ابلیس بر انسان، علیرغم دستور خداوند، دلیل مورد غضب واقع شدن ابلیس نزد خداوند شده است. در بیت دوازده (چو بی علت شدستم رانده او/ شوم بی علتی هم خوانده او) شیخ از زبان ابلیس میگوید که بی علت از درکاه خدا رانده شدم و بنابراین عجیب نیست بی علت مجددخوانده شوم. برای من این بی علت ذکر شدن توسط شیخ عجیب است. خواستم نظر دوستان را بدونم.
حکایات ابلیس 5( خاتمه ص 376)
شبلی از عرفات گذر می کرد، چشمش بر ابلیس افتاد پرسید هنوز از حق امید داری؟!پاسخ داد:
چو حق را صدهزاران سال جاوید
پرستیدم میان خوف و امید
دلی پر داشتم از عزت او
مقر بودم به وحدانیت او
اگر بی علتی با این همه کار
براند از درگه خویشم به یکبار
که کس زهره نداشت از خلق درگاه
که گوید از چه رد کردیش ناگاه؟
اگر بی علتی بپذیردم باز
عجب نبود که نتوان داد آواز
چو در کار خدا چون و چرا نیست
امید از حق بریدن هم روا نیست
چو قهرش حکم کرد و راندم آغاز
عجب نبود که لطفش خواندم باز
یکی را خوانده با صد نوازش
یکی را رانده با صد گدازش
نه زین یک طاعتی نه زان گناهی
به سر تو کسی را نیست راهی
ز جرم و ناکسی من گذر کن
به فضلت در من ناکس نظر کن
- بی علت بودن کارهای خداوند در یک معنا، گسترده بودن خداوند و دلایلی نه از سنخ دلایل ماست و در معنای دیگر جبر عارفانه است که با پرستش حقیقی همراه است یعنی اگر برای دلیل کارهای او را پذیرفتیم، به عقل خود ایمان آورده ایم نه ذات حق.
- جرم و گناه همراه آدمی است و در ذات وجودمان- سیاهی وجود ناقصمان که نیازمند است پیوسته نور وجود کامل به آن بتابد، گناه تلقی شده است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم.
جدا هرگز نشد والله اعلم
( محمود شبستری)
- در مقاله 8 کتاب و قسمت 6 دریافتها حکایت بچه ابلیس و آدم و حوا آمده است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح