برگردان به زبان ساده
مگر شبلی امام عالمافروز
گذر میکرد در عرفات یک روز
هوش مصنوعی: شاید شبلی، که فردی فرهیخته و عالم است، در یک روز به عرفات سفر کرده باشد.
فتادش چشم بر ابلیس ناگاه
بدو گفتا که ای ملعونِ درگاه
هوش مصنوعی: ناگهان چشمانش به ابلیس افتاد و به او گفت: ای نفرین شدهای که درگاه الهی را ترک کردهای.
چو نه اسلام داری ونه طاعت
چرا گردی میان این جماعت؟
هوش مصنوعی: اگر نه به دین اسلام پایبندی و نه در راه اطاعت حرکت میکنی، پس چرا در جمع این مردم قرار میگیری؟
بگو چون شد ازین تاریک روزت؟
امیدی میبوَد از حق هنوزت؟
هوش مصنوعی: از تو بپرسم که چطور در این روزهای سخت و تاریک قرار گرفتی؟ آیا هنوز امیدی از جانب خدا برای تو وجود دارد؟
چو بشنید این سخن ابلیس پُر غم
زبان بگشاد و گفت ای شیخ عالم
هوش مصنوعی: وقتی ابلیس این سخن را شنید، با دل پر از غم صحبت آغاز کرد و گفت: ای عالم شیخ.
چو حق را صدهزاران سال جاوید
پرستیدم میان خوف و امید
هوش مصنوعی: سالها به پرستش حق پرداختهام، در حالی که همواره در میان ترس و امید زندگی کردهام.
ملایک را به حضرت ره نمودم
بهر سرگشتهٔ او دَر گشودم
هوش مصنوعی: من به فرشتگان عرض کردم که در پیشگاه خدا راهی برای او بگشایند تا بتواند به او برسد.
دلی پر داشتم از عزّت او
مُقِر بودم به وحدانّیت او
هوش مصنوعی: در دلم احترام و ارادت زیادی به او داشتم و به یگانگی و یکتاییاش اعتراف میکردم.
اگر بی علّتی با این همه کار
براند از درگه خویشم بهیکبار
هوش مصنوعی: اگر به هیچ دلیلی به این اندازه کار کرده و تلاش کنم، از درگاه خودم به یکباره بیرون میآیم.
که کس زَهره نداشت از خلق درگاه
که گوید: از چه رد کردیش ناگاه؟
هوش مصنوعی: هیچکس جرأت نداشت از مردم دربار بپرسد که چرا ناگهان او را رد کردند.
اگر بی علّتی بپذیردم باز
عجب نبوَد که نتوان داد آواز
هوش مصنوعی: اگر بدون دلیل و علت چیزی را بپذیرم، جای شگفتی ندارد که نتوانم صدایی را به درستی بیان کنم.
چو بیعلّت شدستم راندهٔ او
شَوَم بیعلتی هم خواندهٔ او
هوش مصنوعی: وقتی بدون دلیل از او دور شوم، باز هم بدون دلیل دیگر به او نزدیک خواهم شد.
چو در کار خدا چون و چرا نیست
امید از حق بریدن هم روا نیست
هوش مصنوعی: وقتی که در امور خداوند بحث و جدل وجود ندارد، بنابراین قطع امید از او نیز نادرست است.
چو قهرش حکم کرد و راندم آغاز
عجب نبوَد که لطفش خواندم باز
هوش مصنوعی: وقتی که او تصمیم به قهر و دوری گرفت، شگفتیای ندارد که من دوباره از او به نیکی یاد کردم.
نمیدانم نمیدانم الهی
تو دانی و تو دانی تا چه خواهی
هوش مصنوعی: من نمیدانم، اما تو میدانی و میدانی تا چه میزان میخواهی.
یکی را خواندهای با صد نوازش
یکی را راندهای با صد گدازش
هوش مصنوعی: شخصی را با محبت و نوازشهای بسیار مورد پذیرش قرار دادهای، در حالی که دیگری را با سختی و درد و رنج دور کردهای.
نه زین یک طاعتی نه زان گناهی
به سرّ تو کسی را نیست راهی
هوش مصنوعی: هیچ کس به راز تو راهی ندارد نه به خاطر کار نیک و نه به خاطر کار بد.
به حقّ آنکه تو کس را نمانی
که آن ساعت که تو کس را نمانی
هوش مصنوعی: به خدایی که تو در آن لحظه دیگر هیچ کس را ندارید.
ز جُرم و ناکسی من گذر کن
به فضلت در من ناکس نظر کن
هوش مصنوعی: از تقصیرها و کمبودهای من بگذر و با بزرگواری خود، به ضعفها و بیارزشیهای من توجه نکن.
مکُش در پای پیل قهر زارم
که من خود طاقت موری ندارم
هوش مصنوعی: مرا در زیر پای فیل خشمگین نکُش، چون من حتی تحمل آسیب یک مورچه را هم ندارم.
مرا چون پهلوی یک مور نبوَد
به پیش پیل قهرت زور نبوَد
هوش مصنوعی: من مانند یک مورچ که در کنار یک فیل قرار گرفتهام، در برابر خشم تو هیچ قوت و قدرتی ندارم.
من غم کُشته را دلشاد گردان
مکُش وین گردنم آزاد گردان
هوش مصنوعی: من زندگی کسی را که غمگین است، شاد نکن و او را نکش و همچنین من را از قید و بند رهایی بخش.
اگر کردم بدی با خویش کردم
نه از فضل تو من بد بیش کردم
هوش مصنوعی: اگر بدیای از من سر زده، تنها به خودم آسیب زدهام، نه اینکه بر من از تو احسان و لطفی باشد که این بدی از آنجا نشأت بگیرد.
اگر نیک و اگر بد کردهام من
تو میدانی که با خود کردهام من
هوش مصنوعی: هر چه کار خوب یا بد انجام دادهام، تنها خودم میدانم که با خودم چه کردهام.
چو از نیک و بد ما بینیازی
ز هر دو بگذری کارم بسازی
هوش مصنوعی: وقتی از خوب و بد بینیاز شوی و به هر دو پشت پا بزنی، میتوانی به موفقیت و آرامش برسی.
اگرچه بستهٔ نیک و بدم لیک
نمیگویم ز نیک و بد بد و نیک
هوش مصنوعی: اگرچه شرایط و وضعیت من، چه خوب و چه بد، مشخص است، اما من دربارهٔ خوبی و بدی آنها سخن نمیگویم.
چو بی علّت بسی دولت دهی تو
کنون هم نیز بی علت دهی تو
هوش مصنوعی: وقتی بیدلیل به کسی زیادی احسان و نعمت میدهی، در حال حاضر هم این کار را بیدلیل انجام میدهی.
چو بی علت عطا دادی وجودم
همی بی علتی کن غرق جودم
هوش مصنوعی: وقتی بدون هیچ دلیلی به من لطف کردی، حالا هم بیدلیل مرا در دریای بخششهایت غرق کن.
چو نیست از رنجِ من آسایش تو
که علت نیست در بخشایش تو
هوش مصنوعی: اگر آرامشی از رنج من برای تو وجود ندارد، پس دلیلی برای بخشش تو هم نیست.
مَدَر از کردهٔ من پردهٔ من
خطی درکش بهگِرد کردهٔ من
هوش مصنوعی: از کارهای من پردهبرداری نکن و خطای من را در دایرهی رفتارم نادیده بگیر.
نه آن کافر که او دیندار گردد
در اوّل روز مرد کار گردد؟
هوش مصنوعی: آیا آن کافر بهتر است که در ابتدای روز به دیانت درآید و کار نیکو کند؟
ز چندین ساله کفرش از شهادت
دهد غُسل دلش عین سعادت
هوش مصنوعی: بعد از سالها، کفر او با شهادت شسته میشود و دلش به معنای واقعی به سعادت میرسد.
خدایا گرچه در خون آمدم من
همان انگار کهاکنون آمدم من
هوش مصنوعی: بار خدایا، هرچند که در سختی و زحمت بسیاری به اینجا رسیدهام، اما حس میکنم که گویی همین حالا به این دنیا آمدهام.
چو آن کافر پشیمانیم انگار
همی چون نو مسلمانیم انگار
هوش مصنوعی: مثل این است که ما نیز به تازگی مسلمان شدهایم، وقتی آن کافر پشیمان میشود.