گنجور

(۶) حکایت احمد غزالی

به پیش پاک بازان دلفروز
چنین گفت احمد غزّال یک روز
که چون بهر جمال یوسف خوب
بمصر آمد زبیت الحُزن یعقوب
درآمد تنگ یوسف پیش او در
گرفت آن تنگ دل را تنگ در بر
فغان در بسته بُد یعقوب ناگاه
که کو یوسف مگر افتاد در چاه
بدو گفتند آخر می چه گوئی
گرفته در بر او را می چه جوئی
ز کنعان بوی پیراهن شنیدی
چو دیدی این دمش گوئی ندیدی
جواب این داد یعقوب پیمبر
که من یوسف شدم امروز یکسر
ز یوسف لاجرم بوئی شنودم
که من خود بندهٔ یعقوب بودم
همه من بوده‌ام، یوسف کدامست
چو خود را یافتم اینم تمامست
بخود گر سر فرود آری زمانی
بیابی زانچه می‌گوی نشانی
ولی چون از همه آزاد گردی
تو نه غمگین شوی نه شاد گردی
ز زیر چرخ گردانت بر آرند
برنگ کار مردانت برآرند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پیش پاک بازان دلفروز
چنین گفت احمد غزّال یک روز
هوش مصنوعی: احمد غزّال در روزی به کسانی که دل‌های پاک و نیکو دارند، چنین سخن گفت.
که چون بهر جمال یوسف خوب
بمصر آمد زبیت الحُزن یعقوب
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی یوسف، دل‌ربا و شگفت‌انگیز، به مصر آمد، دل یعقوب با غم و اندوه پر شد.
درآمد تنگ یوسف پیش او در
گرفت آن تنگ دل را تنگ در بر
هوش مصنوعی: یوسف به نزد او آمد و این دل تنگ و حسرت‌خورده را در آغوش گرفت.
فغان در بسته بُد یعقوب ناگاه
که کو یوسف مگر افتاد در چاه
هوش مصنوعی: یعقوب به شدت نگران بود و فریاد می‌زد که چه شده است، زیرا او به دنبال یوسفش بود که ناگهان متوجه شد یوسف در چاه افتاده است.
بدو گفتند آخر می چه گوئی
گرفته در بر او را می چه جوئی
هوش مصنوعی: او را می‌بینی و در دستش نوشیدنی است، پس چرا به او می‌گویی دربارهٔ شراب چه می‌گوید؟
ز کنعان بوی پیراهن شنیدی
چو دیدی این دمش گوئی ندیدی
هوش مصنوعی: وقتی بوی پیراهن یوسف را از کنعان شنیدی، اما وقتی او را در این لحظه دیدی، گویی هیچ چیز را نمی‌بینی.
جواب این داد یعقوب پیمبر
که من یوسف شدم امروز یکسر
هوش مصنوعی: یعقوب پیامبر به این پرسش پاسخ می‌دهد که امروز من به طور کامل یوسف شدم.
ز یوسف لاجرم بوئی شنودم
که من خود بندهٔ یعقوب بودم
هوش مصنوعی: من از بوی خوش یوسف باخبر شدم، چون خودم بنده یعقوب بودم.
همه من بوده‌ام، یوسف کدامست
چو خود را یافتم اینم تمامست
هوش مصنوعی: من همه وجود خودم را شناخته‌ام و به حقیقت خود رسیده‌ام؛ دیگر نیازی به جستجوی یوسف (نماد کمال و زیبایی) ندارم، زیرا اکنون تمام وجودم را یافته‌ام.
بخود گر سر فرود آری زمانی
بیابی زانچه می‌گوی نشانی
هوش مصنوعی: اگر کمی تواضع کنی و سر خود را پایین بیاوری، در آن صورت به نشانه‌هایی از آنچه می‌گویی، پی خواهی برد.
ولی چون از همه آزاد گردی
تو نه غمگین شوی نه شاد گردی
هوش مصنوعی: زمانی که از تمام قیود و محدودیت‌ها رها شوی، دیگر نه غمگین می‌شوی و نه خوشحال.
ز زیر چرخ گردانت بر آرند
برنگ کار مردانت برآرند
هوش مصنوعی: از زیر آسمان و دنیای پر از چرخش و تغییر، کار مردان و تلاش آن‌ها به ظهور می‌رسد و به ثمر می‌نشیند.

حاشیه ها

1390/07/11 11:10
شهرام

با سلام.
در مصرع اول از بیت اول
باید به جای "دلفروز " نوشته شود " دل افروز "
که بیت اینچین می شود:
به پیش پاکبازان دل افروز چنین گفت احمد غزال،یک روز...
با تشکر

1398/02/09 18:05
میثم رییسیان

سلام.وقت بخیر
مصرع دوم بیت دهم (بیابی ز آنچه می جویی نشانی)
تشکر

1399/07/13 09:10

حکایت احمدغزالی[طوسی]مقاله21
آنگاه که یعقوب از بیت الاحزان خویش به مصر آمد، یوسف را به تنگی در آغوش کشید.ناگهان فریاد کشید یوسف کجاست؟! شاید در چاه افتاده است!
گقتند: چگونه در حالی که در آغوش توست او را می جویی؟!در کنعان بوی پیراهنش را از فرسنگها راه شنیدی، اما یوسف در برابر چشمانت هست و می گویی ندیدی؟!
جواب این داد یعقوب پیمبر
که من یوسف شدم امروز یکسر
زمانی که بوی پیراهن شنیدم در بند یعقوب بودم ولی اکنون با تمام وجودم یوسف شده ام.
اگر به خودت توجه و تمرکز کنی احوالات خویش را می یابی، ولی اگر از همه آزاد و رها شوی( با دوست متحد شوی) حالات خویش را نمی یابی نه غم را و نه شادی را.
نکته:قابل مقایسه با حکایت سعدی:
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی؟
بگفت احوال ما برق جهان است
گهی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلا نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم
( گلستان باب اخلاق درویشان)
عطار به زیبایی هر چه تمامتر فنای عارفانه را بیان کرده است که منجر به ندیدن خویشتن(و احوالات خویش) می شود.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح