(۵) حکایت یوسف علیه السلام و نظر کردن او در آینه
مگر یوسف در آئینه نگاه کرد
بسی تحسین آن روی چو مه کرد
ولی آئینه پنداشت، اینت نااهل
که او را میکند تحسین، زهی جهل
چه گر یوسف جمال تهنیت داشت
ولی آئینه جای تعزیت داشت
اگر معشوق آئینه ندیدی
جمال خود معائینه ندیدی
وگر برخاستی آئینه از راه
که گشتی از جمال خویش آگاه
وگر یوسف جمال خود بدیدی
ترنج و دست را بر هم بُریدی
چو روی او عیان او نمیشد
ز عشق خویش جان او نمیشد
چو هم در خود نظر کردن نبودش
ز عشق خویش خون خوردن نبودش
ولی گر دیگری نظاره کردی
ترنج و دست را یک پاره کردی
ترا گر یوسف محبوب باید
نخستت دیدهٔ یعقوب باید
که تا آئینهات زیبا نماید
جمال خویشتن پیدا نماید
جمال خویش را برقع برانداخت
ز آدم خویش را آئینهٔ ساخت
چو روی خود در آئینه عیان دید
جمال بی نشانی در نشان دید
جمال خویش را تحسین بسی کرد
مبر آن ظن که تحسین کسی کرد
اگر یک آدمی زاد از خیالی
نهد خود را لقب صاحب جمالی
چو آن آئینه در عین غلط ماند
ز نقش دایره بیرونِ خط ماند
اگر صد قرن در خلوت نشینی
که تا تو روی خود بینی نه بینی
کسی دیدی که روی خویش دیدست؟
کسی نشنید کین سِر کس شنیدست
اگر عکسی در آئینه به بینی
کجا رویت هر آئینه به بینی
چو روی تو نه باقیست و نه فانی
چگونه روی خود دیدن توانی
چو ممکن نیست روی خویش دیدن
بجز آئینهٔ در پیش دیدن
مکن زنهار پیش آینه آه
که تاتیره نه بینی روی چون ماه
دم سردت درون جان نگه دار
چو غوّاصان نَفَس پنهان نگه دار
اگر یک ذرّه در خود پیچ یابی
همی آن عکس خود را هیچ یابی
نه مُرده باش نه خفته نه بیدار
همی اصلا مباش این یاد میدار
تو داری آنچه میجوئی در آفاق
تو گم شو تا بیابی همچو عشّاق
(۴) حکایت آن طفل که با مادر ببازار آمد و گم شد: زنی آورد طفلی را ببازار(۶) حکایت احمد غزالی: به پیش پاک بازان دلفروز
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر یوسف در آئینه نگاه کرد
بسی تحسین آن روی چو مه کرد
هوش مصنوعی: یوسف وقتی در آینه نگاه کرد، از زیبایی چهرهاش همچون ماه شگفتزده شد و آن را تحسین کرد.
ولی آئینه پنداشت، اینت نااهل
که او را میکند تحسین، زهی جهل
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که شخصی به خود میبالد و خود را مورد تحسین قرار میدهد، در حالی که حقیقت این است که دیگران او را بیصلاحیت میدانند. این نشاندهندهی نادانی اوست که نمیداند چگونه مورد ارزیابی قرار میگیرد.
چه گر یوسف جمال تهنیت داشت
ولی آئینه جای تعزیت داشت
هوش مصنوعی: یوسف با زیباییاش میتوانست مورد تحسین قرار بگیرد، اما در آینهای که او را نشان میداد، نشانهای از اندوه و ناامیدی دیده میشود.
اگر معشوق آئینه ندیدی
جمال خود معائینه ندیدی
هوش مصنوعی: اگر محبوب خود را در آینه نمیبینی، یعنی زیبایی و جلوههای خود را هم نمیتوانی مشاهده کنی.
وگر برخاستی آئینه از راه
که گشتی از جمال خویش آگاه
هوش مصنوعی: اگر از جا برخیزی و به آینه نگاه کنی، متوجه زیبایی و جذابیت خود خواهی شد.
وگر یوسف جمال خود بدیدی
ترنج و دست را بر هم بُریدی
هوش مصنوعی: اگر جمال یوسف را میدیدی، با دیدن آن زیبایی، انگشتان خود را بر هم میفشردی.
چو روی او عیان او نمیشد
ز عشق خویش جان او نمیشد
هوش مصنوعی: وقتی چهرهاش نمایان باشد، عشق در دلش جلوه نمیکند و جانش تحت تأثیر عشقش قرار نمیگیرد.
چو هم در خود نظر کردن نبودش
ز عشق خویش خون خوردن نبودش
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به درون خود ننگرد، عاشقانهاش به درد نمیآید و زجر نمیکشد.
ولی گر دیگری نظاره کردی
ترنج و دست را یک پاره کردی
هوش مصنوعی: اما اگر به تماشای دیگری بپردازی، میوه را میچینی و آن را میشکنی.
ترا گر یوسف محبوب باید
نخستت دیدهٔ یعقوب باید
هوش مصنوعی: اگر تو میخواهی محبوب یوسف باشی، باید ابتدا چشمان یعقوب را داشته باشی.
که تا آئینهات زیبا نماید
جمال خویشتن پیدا نماید
هوش مصنوعی: برای آنکه زیبایی تو در آینه نمایان شود، باید خودت را آشکار کنی.
جمال خویش را برقع برانداخت
ز آدم خویش را آئینهٔ ساخت
هوش مصنوعی: زیبایی خود را از زیر پوشش برداشت و به واسطه آن، انسانی از خودش به تصویر کشید.
چو روی خود در آئینه عیان دید
جمال بی نشانی در نشان دید
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهام را در آینه دیدم، زیباییای را که نشانی از آن نداشتم، در آنجا مشاهده کردم.
جمال خویش را تحسین بسی کرد
مبر آن ظن که تحسین کسی کرد
هوش مصنوعی: زیبایی خود را بسیار ستوده است، اما این گمان را نداشته باش که ستایشگران دیگر او را ستودهاند.
اگر یک آدمی زاد از خیالی
نهد خود را لقب صاحب جمالی
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر خیال و تصور خود، خود را زیبا و جذاب بداند و لقبی همچون صاحب جمال بگیرد، آن فرد در واقع در دنیای خیالاتش زندگی میکند.
چو آن آئینه در عین غلط ماند
ز نقش دایره بیرونِ خط ماند
هوش مصنوعی: زمانی که آن آینه در میان خطا باقی میماند، از تصویر دایره خارج میشود و در واقع دچار اشتباه میشود.
اگر صد قرن در خلوت نشینی
که تا تو روی خود بینی نه بینی
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم در تنهایی بگذرانی، اما نتوانی به خودت نگاه کنی و حقیقت وجودیت را ببینی، هیچ چیزی را نمیدرانی.
کسی دیدی که روی خویش دیدست؟
کسی نشنید کین سِر کس شنیدست
هوش مصنوعی: آیا تا به حال کسی را دیدهای که خود را چنان که هست ببیند؟ آیا تا کنون کسی را شنیدهای که رازی را که در دل دارد، دیگران هم بشنوند؟
اگر عکسی در آئینه به بینی
کجا رویت هر آئینه به بینی
هوش مصنوعی: اگر در آئینه به چهره خود نگاه کنی، در هر آئینه دیگری نیز باز هم چهرهات را خواهی دید.
چو روی تو نه باقیست و نه فانی
چگونه روی خود دیدن توانی
هوش مصنوعی: وقتی که چهره تو نه به حالتی ثابت است و نه به حالتی ناپدید، چگونه میتوانی خود را در آینه وجودت ببینی؟
چو ممکن نیست روی خویش دیدن
بجز آئینهٔ در پیش دیدن
هوش مصنوعی: وقتی نمیتوانم چهرهام را ببینم، جز از طریق آینهای که در جلویم قرار دارد، راهی ندارم.
مکن زنهار پیش آینه آه
که تاتیره نه بینی روی چون ماه
هوش مصنوعی: زنهار! از نگاه به آینه خودداری کن، زیرا ممکن است که چهرهات که به زیبایی ماه است را تیره و ناخوشایند ببینی.
دم سردت درون جان نگه دار
چو غوّاصان نَفَس پنهان نگه دار
هوش مصنوعی: نفس سردت را در درون وجودت حفظ کن، همانطور که غواصان نفس خود را مخفی نگه میدارند.
اگر یک ذرّه در خود پیچ یابی
همی آن عکس خود را هیچ یابی
هوش مصنوعی: اگر کمی به درون خود نگاهی بیندازی، در آن صورت میتوانی تصویری از وجود خود را پیدا کنی.
نه مُرده باش نه خفته نه بیدار
همی اصلا مباش این یاد میدار
هوش مصنوعی: نه در خواب باش، نه در حالت مرگ، و نه کاملاً بیدار. بههیچ وجه به این شرایط فکر نکن و در یاد این مسائل باقی نمان.
تو داری آنچه میجوئی در آفاق
تو گم شو تا بیابی همچو عشّاق
هوش مصنوعی: تو آن چیزی را که به دنبالش هستی، در دنیا پیدا نمیکنی؛ بهتر است خودت را در جستجویش گم کنی تا مثل عاشقان به آن دست یابی.
حاشیه ها
1393/11/21 20:01
عطیه
در مصرع اول، نگه باید جایگزین نگاه شود.
1398/02/10 21:05
میثم رییسیان
سلام.وقت بخیر
شکل صحیح بیت نهم ( ولی گر دیگری نظاره گردی / ترنج و دست بی شک پاره کردی)
شکل صحیح بیت یازده ( که تا آیینه ات زیبا نماید / جمال بی نشان پیدا نماید )- با توجه به اینکه در بیت های بعدی نیز از کلمه بی نشان استفاده شده است فرم صحیح بین اینگونه است. جمال بی نشان کلمه کلیدی این حکایت زیبا است.
شکل صحیح بیت دوازده ( جمال خویش را برقع بر انداخت / ز آدم خویش را آیینه ای ساخت)
در بیت 15 بهتر است کلمه آدیمزاد اینگونه نوشته شود.
شگل صحیح مصرع دوم بیت 19 ( کجا رویت معایینه نماید)
شکل صحیح مصرع دوم بیت 21 ( به جز آیینه ای در پیش دیدن)
شکل صحیح مصرع دوم بیت 22 ( که تا تیره نبینی روی چون ماه )
تشکر