گنجور

(۱۰) حکایت در اهل دوزخ

چنین نقلست کز آحادِ امّت
گروهی را کند بی بهره رحمت
خطاب آید که ایشان را هم اکنون
سوی دوزخ برید آغشته در خون
بآخر بر لب دوزخ بیکبار
ز حق خواهند مهل اندک نه بسیار
خطاب آید ز حضرت آشکارا
که کاری می‌نگردد دیر ما را
کنون سالی هزاری نه بعلّت
بفضل این خلق را دادیم مهلت
چنین نقلست ازان قوم جگر سوز
که می‌گریند این مدّت شب و روز
چو این سالی هزار آید بسرشان
ز حضرت مهلتی باید دگرشان
دوی دیگر ز حق مهلت ستانند
که تا بر دردِ خود خون می‌فشانند
مدام این سه هزاران سال افزون
همی گریند و می‌گردند در خون
که کس یک لحظه با آن قوم مسکین
نگوید کز چه می‌گرئید چندین
بزرگی گفت صد جان پریشان
چو جان من فدای اشکِ ایشان
که دردی را که آن درمان ندارد
ز حضرت جز دل ایشان ندارد
ترا تا دردِ بی درمان نباشد
بدرمان کردنت فرمان نباشد
همی یک دردش از صد جان ترا به
که دردش از بسی درمان ترا به
ترا گر بو عُبَیده هست جرّاح
دلت را بر جراحت نیست اصلاح
بپای انداز خود را سرنگونسار
مگر از خاک برگیرد ترا یار
اگر تو برنگیری سر ز پایش
بدست آری کمند دلربایش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین نقلست کز آحادِ امّت
گروهی را کند بی بهره رحمت
هوش مصنوعی: برخی از افراد در میان جامعه وجود دارند که از رحمت الهی بی بهره مانده‌اند.
خطاب آید که ایشان را هم اکنون
سوی دوزخ برید آغشته در خون
هوش مصنوعی: به آنان گفته می‌شود که همین حالا به سوی جهنم بروید، در حالی که خونین و آلوده هستید.
بآخر بر لب دوزخ بیکبار
ز حق خواهند مهل اندک نه بسیار
هوش مصنوعی: در پایان، مردم در کنار دوزخ خواهند ایستاد و از خداوند درخواست مهلت می‌کنند، اما این مهلت تنها به مدت کوتاهی خواهد بود و نه به مدت طولانی.
خطاب آید ز حضرت آشکارا
که کاری می‌نگردد دیر ما را
هوش مصنوعی: پیامی از جانب خداوند به ما می‌رسد که نگران نباشید، چرا که هیچ کاری نیست که طولانی شود و به تعویق بیفتد.
کنون سالی هزاری نه بعلّت
بفضل این خلق را دادیم مهلت
هوش مصنوعی: حال اکنون هزار سال است که به دلیل مهربانی و لطف این مردم، فرصت و مهلتی به آنها داده‌ایم.
چنین نقلست ازان قوم جگر سوز
که می‌گریند این مدّت شب و روز
هوش مصنوعی: این قصه از آن قوم دل‌شکسته است که به خاطر اندوهشان، روز و شب اشک می‌ریزند.
چو این سالی هزار آید بسرشان
ز حضرت مهلتی باید دگرشان
هوش مصنوعی: وقتی که این سال هزار به پایان می‌رسد، از آقا باید فرصت دیگری برای آنها در نظر گرفته شود.
دوی دیگر ز حق مهلت ستانند
که تا بر دردِ خود خون می‌فشانند
هوش مصنوعی: در دور دیگری، حق فرصتی می‌دهد تا انسان‌ها بر دردها و رنج‌های خود گریه کرده و اشک بریزند.
مدام این سه هزاران سال افزون
همی گریند و می‌گردند در خون
هوش مصنوعی: این سه هزار سال پیوسته در حال گریه و آغشته به خون هستند و به دور خود می‌چرخند.
که کس یک لحظه با آن قوم مسکین
نگوید کز چه می‌گرئید چندین
هوش مصنوعی: کسی از آن گروه بی‌چاره نمی‌پرسد که چرا این‌قدر گریه می‌کنند و از چه چیزی ناراحت هستند.
بزرگی گفت صد جان پریشان
چو جان من فدای اشکِ ایشان
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگ می‌گوید که قلب‌ها و جان‌های زیادی در حال نگرانی و distress (آشفتگی) هستند، و او جان خود را فدای اشک و غم آن‌ها می‌کند.
که دردی را که آن درمان ندارد
ز حضرت جز دل ایشان ندارد
هوش مصنوعی: دردی که درمانی برای آن وجود ندارد، جز دل خود ایشان، هیچ درمانی ندارد.
ترا تا دردِ بی درمان نباشد
بدرمان کردنت فرمان نباشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که درد بی درمانی نداشته باشی، دستور درمان تو داده نخواهد شد.
همی یک دردش از صد جان ترا به
که دردش از بسی درمان ترا به
هوش مصنوعی: هر چه درد او باشد، بهتر است که من یک بار آن را بچشم و تحمل کنم، تا اینکه درد او از درمان‌های متعدد و گوناگونی باشد که نصیب من می‌شود.
ترا گر بو عُبَیده هست جرّاح
دلت را بر جراحت نیست اصلاح
هوش مصنوعی: اگر بوی خوب از عبیده داشته باشی، پس دل جراحت‌دیده‌ات درمان نمی‌شود.
بپای انداز خود را سرنگونسار
مگر از خاک برگیرد ترا یار
هوش مصنوعی: به تلاش و کوشش خود ادامه بده و اجازه نده که مشکلات باعث شکستت شوند؛ زیرا ممکن است روزی کسی به تو کمک کند و تو را از این وضعیت نجات دهد.
اگر تو برنگیری سر ز پایش
بدست آری کمند دلربایش
هوش مصنوعی: اگر تو از او روی برگردانی، می‌توانی با استفاده از جذابیتش دل‌ها را به دام بیندازی.