(۵) حکایت نوشروان عادل با پیر بازیار
فرس میراند نوشروان چو تیری
بره در چون کمانی دید پیری
درختی چند میبنشاند آن پیر
شهش گفتا چو کردی موی چون شیر
چو روزی چند را باقی نمانی
درخت اینجا چرا در می نشانی
بشاه آن پیر گفتا حجتت بس
چو کشتند از برای ما بسی کس
که تا امروز ازینجا بهره داریم
برای دیگران ما هم بکاریم
بوسع خود بباید رفت گامی
که در هر گام میباید نظامی
خوش آمد شاه را گفتار آن پیر
کفی پر کرد زر گفتا که این گیر
بدو آن پیر گفت ای شاه پیروز
درخت من ببار آمد هم امروز
چه گر شد عمر من افزون ز هفتاد
ازین کِشتم تو دانی بد نیفتاد
نداد این کِشت ده سال انتظارم
که هم امروز زر آورد بارم
چو شه را خوشتر آمد این جوابش
زمین وده بدو بخشید و آبش
ترا امروز باید کرد کاری
که بیکارت نخواهد بود باری
قدم در راه دین باید نهادن
رعونت بر زمین باید نهادن
اگر مردی محاسن همچو مردان
طهارت جای را جاروب گردان
نداری شرم با این زورِ بازو
نهادن سنگِ خود را در ترازو
تو کم باشی ز سگ بشنو سخن را
گر از سگ بیش دانی خویشتن را
(۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور: علی میرفت روزی گرمگاهی(۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ: یکی از خواجهٔ جُندی بپرسید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرس میراند نوشروان چو تیری
بره در چون کمانی دید پیری
هوش مصنوعی: نوشروان بر فرس سوار بود و مانند تیر پرتابی بر هدف حرکت میکرد. در این حین، چشمش به پیرمردی افتاد که در حال تماشا بود.
درختی چند میبنشاند آن پیر
شهش گفتا چو کردی موی چون شیر
هوش مصنوعی: درختی چند میکارد و با تجربهاش میگوید که اگر موهایت را مانند شیر سفید کردی، چه فایدهای خواهد داشت؟
چو روزی چند را باقی نمانی
درخت اینجا چرا در می نشانی
هوش مصنوعی: وقتی که مدت زیادی در اینجا نخواهی ماند، چرا باید درختی را در این مکان بکاری؟
بشاه آن پیر گفتا حجتت بس
چو کشتند از برای ما بسی کس
هوش مصنوعی: پیر به پادشاه گفت: "حجت و دلیل تو کافی است، چون برای ما خیلیها را به قتل رساندند."
که تا امروز ازینجا بهره داریم
برای دیگران ما هم بکاریم
هوش مصنوعی: تا به حال از این مکان بهرهمند شدهایم، حالا باید برای دیگران هم تلاش کنیم تا بتوانیم آنها را نیز بهرهمند کنیم.
بوسع خود بباید رفت گامی
که در هر گام میباید نظامی
هوش مصنوعی: برای پیشرفت و رسیدن به هدف، باید قدمی برداشت که در هر مرحله آن باید به اصول و قوانین توجه کرد.
خوش آمد شاه را گفتار آن پیر
کفی پر کرد زر گفتا که این گیر
هوش مصنوعی: پیر با سخن خود، شاه را خوشحال کرد و او را با کفی پر از طلا مورد استقبال قرار داد و گفت این را بگیر.
بدو آن پیر گفت ای شاه پیروز
درخت من ببار آمد هم امروز
هوش مصنوعی: پیر به شاه پیروز میگوید امروز زمان برداشت میوه درخت من است.
چه گر شد عمر من افزون ز هفتاد
ازین کِشتم تو دانی بد نیفتاد
هوش مصنوعی: عمر من اگر از هفتاد سال هم بیشتر شده باشد، چه اهمیتی دارد، چون به هرحال من تو را کشتهام و میدانم که این کار به صلاح من نبوده است.
نداد این کِشت ده سال انتظارم
که هم امروز زر آورد بارم
هوش مصنوعی: این جمله بیان کننده ناامیدی و بی صبری است. شخصی بیتابانه منتظر نتیجه ای بوده که به اندازه ده سال به طول انجامیده، اما در نهایت تنها امروز به ثمر رسیده و انتظارش برآورده نشده است. در واقع، او به این نتیجه میرسد که تلاشهایش به کندی و با تاخیر به نتیجه میرسند.
چو شه را خوشتر آمد این جوابش
زمین وده بدو بخشید و آبش
هوش مصنوعی: چون پاسخ مورد پسند پادشاه قرار گرفت، به زمین و آب آن ناحیه اهدا کرد.
ترا امروز باید کرد کاری
که بیکارت نخواهد بود باری
هوش مصنوعی: امروز باید برای تو کاری انجام دهم که بیفایده نباشد و به نفع تو باشد.
قدم در راه دین باید نهادن
رعونت بر زمین باید نهادن
هوش مصنوعی: برای ورود به مسیر دین و راه معنوی، باید از غرور و خودپسندی دوری کرد و آن را کنار گذاشت.
اگر مردی محاسن همچو مردان
طهارت جای را جاروب گردان
هوش مصنوعی: اگر مردی، باید تنها به ظواهر نپردازی و با نیت پاک، به اصلاح و پاکسازی دنیا بپردازی.
نداری شرم با این زورِ بازو
نهادن سنگِ خود را در ترازو
هوش مصنوعی: اگر قدرت و توانایی داری، نباید شرمنده باشی؛ زیرا نمیتوانی سنگ خود را در ترازوی سنجش بگذاری.
تو کم باشی ز سگ بشنو سخن را
گر از سگ بیش دانی خویشتن را
هوش مصنوعی: اگر تو کمعرضه یا کمفهم هستی، بهتر است از کسی که به اندازه سگ باشد، صحبتهای او را بشنوی. اما اگر خودت آگاهی و دانش بیشتری داری، در آن صورت میتوانی به خودت اعتماد کنی و از خودت میدانی.
حاشیه ها
1402/03/23 13:05
نردشیر
گذشتگان کاشتند ما خوردیم ما میکاریم که آیندگان بخورند.