گنجور

(۶) گفتار عبّاسۀ طوسی در دنیا

چنین گفتست عبّاسه که دنیی
چو مُرداریست در گلخن بمعنی
چو زین مردار شیران سیر خوردند
پلنگان آمدند و قصد کردند
پلنگان چون بخوردند و رمیدند
سگان کُرد و گرگان در رسیدند
چو اندک چیز از وی بر سر آمد
کلاغ از هر سوئی جوقی درآمد
بخوردند آن کلاغان آن قدر نیز
بماند آخر ازیشان اندکی چیز
جُعَل نیز آمد و آن رَوث و آن خون
بگردانید هر سوئی دگرگون
چو ماند استخوانی بی کبابی
درو تابد بگرمی آفتابی
ازو اندک قدر چربی برآید
بسی مور از همه سوئی درآید
چو آن موران خورند آن چربی آنگاه
بماند استخوانی خشک بر راه
چنین گفت او که شاهانند شیران
ز بعد او پلنگانند امیران
سگ و گرگند اعونانِ ایشان
کلاغانند شاگردانِ اعوان
جُعَل آن عامل مالست در کار
ولیکن مور باشند اهلِ بازار
عزیزا می‌ندانم تو چه نامی
ببین تاتو ازینها خود کدامی
همه دنیا چو مرداریست ای دوست
وزو مردارتر آنک از پی اوست
کسی کو از پی مردار باشد
ز مرداری بتر صد بار باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفتست عبّاسه که دنیی
چو مُرداریست در گلخن بمعنی
هوش مصنوعی: عبّاسه می‌گوید که دنیا مثل یک فضله در گِل است. این جمله به این معناست که دنیا می‌تواند آلوده و ناپاک باشد و ارزش واقعی آن در این وضعیت چیز زیادی نیست.
چو زین مردار شیران سیر خوردند
پلنگان آمدند و قصد کردند
هوش مصنوعی: وقتی شیران از شکار مردار سیر شدند، پلنگان نیز به سراغ تغذیه آمده و قصد کردند که بهره‌برداری کنند.
پلنگان چون بخوردند و رمیدند
سگان کُرد و گرگان در رسیدند
هوش مصنوعی: وقتی که پلنگان شکار کردند و از آنجا فرار کردند، سگ‌های تند و گرگ‌ها به آنجا رسیدند.
چو اندک چیز از وی بر سر آمد
کلاغ از هر سوئی جوقی درآمد
هوش مصنوعی: وقتی که کمترین چیزی از او به دست آمد، کلاغ‌ها از هر طرف به سمت او هجوم آوردند.
بخوردند آن کلاغان آن قدر نیز
بماند آخر ازیشان اندکی چیز
هوش مصنوعی: کلاغ‌ها آنقدر از غذا خوردند که در نهایت چیز کمی از آن باقی ماند.
جُعَل نیز آمد و آن رَوث و آن خون
بگردانید هر سوئی دگرگون
هوش مصنوعی: موجودی به نام جُعَل نیز به میدان آمد و آن مدفوع و خون را در جهات مختلف پراکند.
چو ماند استخوانی بی کبابی
درو تابد بگرمی آفتابی
هوش مصنوعی: وقتی که استخوانی بدون کباب بماند، آفتاب به آن گرما خواهد داد.
ازو اندک قدر چربی برآید
بسی مور از همه سوئی درآید
هوش مصنوعی: از کمترین ارزش و نعمت، چیزهای زیادی به دست می‌آید؛ مانند این که از یک تکه چربی، بسیار مورچه از جاهای مختلف دور هم جمع می‌شوند.
چو آن موران خورند آن چربی آنگاه
بماند استخوانی خشک بر راه
هوش مصنوعی: وقتی که مورها چربی را می‌خورند، تنها استخوان‌های خشک بر جای می‌ماند.
چنین گفت او که شاهانند شیران
ز بعد او پلنگانند امیران
هوش مصنوعی: او گفت که شاهان شبیه شیرها هستند و بعد از آن، امیران مانند پلنگ‌ها به نظر می‌رسند.
سگ و گرگند اعونانِ ایشان
کلاغانند شاگردانِ اعوان
هوش مصنوعی: سگ و گرگ، یاوران آن‌ها هستند و کلاغ‌ها، شاگردانِ آن یاوران.
جُعَل آن عامل مالست در کار
ولیکن مور باشند اهلِ بازار
هوش مصنوعی: آن عامل که در کار است به خاطر پول و مال تلاش می‌کند، اما مردم بازار به مانند موریانه‌هایی هستند که در حال کار و فعالیت‌اند.
عزیزا می‌ندانم تو چه نامی
ببین تاتو ازینها خود کدامی
هوش مصنوعی: عزیزم، نمی‌دانم تو چه نامی داری، ولی از این چیزها دریاب که خودت کدام هستی.
همه دنیا چو مرداریست ای دوست
وزو مردارتر آنک از پی اوست
هوش مصنوعی: دنیا همچون یک مردار است، ای دوست، و کسی که به دنبال آن می‌افتد، از آن نیز مردارتر است.
کسی کو از پی مردار باشد
ز مرداری بتر صد بار باشد
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال چیزهای بی‌ارزش و مرده است، از خود آن چیزها هم کمتر و پست‌تر است.