(۲۲) حکایت سلطان محمود با مظلوم
مگر محمود میشد بامدادی
کسی آمد وزو میخواست دادی
فغان میکرد و پیشش راه بگرفت
درآمد پس عنان شاه بگرفت
یکی پرسید کان مظلومت ای شاه
فلان وقتت عنان بگرفت در راه
عنان نکشیدی آنگه باز هیچی
کنون پس این عنان بهر چه پیچی
شهش گفتا که بودم آن زمان مست
که بگرفت او عنان من بیک دست
کنون هر موی این مظلوم دستیست
که از هر موی وی بر من شکستیست
چو چندین دست بینم در عنانم
اگر دستم دهد چون اسپ رانم؟
گرفتارم میان این همه دست
نمیدانم که چون بیرون توان جَست
چو افتادن درین ره سودِ مردست
بیفتد هر که اینجا اهل دردست
بلندی چون درین ره پست گیرند
عنان پادشه بی دست گیرند
کسی باید بخون درگشته صد بار
که تا گردد ز افتادن خبردار
کسی کاندر میان ناز باشد
کجا برهاندش دَر باز باشد
(۲۱) حکایت سپهدار که قلعۀ کرد با دیوانه: سپهداری برای کوتوالی(۲۳) حکایت مجنون: یکی پرسید از مجنون که چونی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر محمود میشد بامدادی
کسی آمد وزو میخواست دادی
هوش مصنوعی: آیا ممکن بود که در صبح زود کسی به محمود نزدیک شود و از او چیزی بخواهد؟
فغان میکرد و پیشش راه بگرفت
درآمد پس عنان شاه بگرفت
هوش مصنوعی: او ناله میکرد و راهی را جلوی خود گرفت و به داخل رفت، سپس افسار شاه را در دست گرفت.
یکی پرسید کان مظلومت ای شاه
فلان وقتت عنان بگرفت در راه
هوش مصنوعی: کسی از شاه پرسید که ای مظلوم، در آن زمان که تو در راه بودی و هدایت میشدی، چه بر تو گذشت.
عنان نکشیدی آنگه باز هیچی
کنون پس این عنان بهر چه پیچی
هوش مصنوعی: تو وقتی که رها کردی کنترل و نگهداری را، حالا چه نیازی به این کنترل داری؟
شهش گفتا که بودم آن زمان مست
که بگرفت او عنان من بیک دست
هوش مصنوعی: او میگوید که در گذشته، زمانی که مست بودم، کسی با یک دست کنترل مرا به دست گرفت.
کنون هر موی این مظلوم دستیست
که از هر موی وی بر من شکستیست
هوش مصنوعی: هر موی این معصوم به نوعی نشاندهندهٔ درد و رنج اوست و به همین دلیل بر من تأثیر میگذارد.
چو چندین دست بینم در عنانم
اگر دستم دهد چون اسپ رانم؟
هوش مصنوعی: وقتی که این همه دست را میبینم که در کنترل من هستند، اگر دستم اجازه بدهد، چگونه میتوانم مانند اسبی بتازم؟
گرفتارم میان این همه دست
نمیدانم که چون بیرون توان جَست
هوش مصنوعی: در میان این همه مشکل و مانع گرفتار شدهام و نمیدانم چگونه میتوانم از این وضعیت خارج شوم.
چو افتادن درین ره سودِ مردست
بیفتد هر که اینجا اهل دردست
هوش مصنوعی: وقتی کسی وارد این مسیر میشود، فقط مردان واقعی بهرهمند خواهند شد. هر که در اینجا دچار درد و رنج نشود، به نتیجهای نخواهد رسید.
بلندی چون درین ره پست گیرند
عنان پادشه بی دست گیرند
هوش مصنوعی: در این مسیر که به نظر میرسد پایین و ناچیز است، مانند یک شاه بیدست، با استفاده از تلخی و محدودیتها، میتوانند تسلط و قدرت را از آن خود کنند.
کسی باید بخون درگشته صد بار
که تا گردد ز افتادن خبردار
هوش مصنوعی: کسی باید بارها و بارها تجربه شکست را ببیند تا بتواند به واقعیت این موضوع پی ببرد و از افتادن خود آگاه شود.
کسی کاندر میان ناز باشد
کجا برهاندش دَر باز باشد
هوش مصنوعی: شخصی که درگیر لذتها و ناز و نعمتها است، چطور میتواند از آن شرایط رهایی یابد، وقتی که درهای آزادی برای او باز است؟