(۱۴) حکایت دیوانهای که گلیم فروخت
گلیمی بود آن شوریده جان را
بمردی داد تا بفروشد آن را
بدو آن مرد گفت این بس درشتست
بنرمی همچو پشت خارپشتست
خرید آن مرد ارزان و هم آنگاه
خریداری پدیدار آمد از راه
بدو گفتا گلیمی نرم داری؟
چنین گفتا که دارم تا زر آری
چو زر القصّه پیش آورد درویش
نهادش آن گلیم آن مرد در پیش
بدو گفتا گلیمی بینظیرست
که از نرمی بعینه چون حریرست
یکی صوفی سوی او هوش میداشت
خریدش تا فروشش گوش میداشت
همی یک نعره زد گفت ای یگانه
مرا بنشان درین صندوق خانه
که میگردد حریر اینجا گلیمی
سفالی میشود دُرّ یتیمی
که من در جوهر خود چون سفالم
ز صندوقت بگردد بو که حالم
اگر بر تو نخواهد گشت حالت
نخواهد بود عمرت جز وبالت
چو در ظلمت گذاری زندگانی
چه حیوانی چه تو چون میندانی
همه اعضای خود در بندِ دین کن
اگر خود را چنان خواهی چنین کن
مبین مشنو مگو الّا بفرمان
که تا کافر نمیری ای مسلمان
چو مَردت می نهبینم در هدایت
ز کافر مُردنت ترسم بغایت
برای عبرتست این طاق و ایوان
تو جز شهوت نمیبینی چو حیوان
ببازاری که دائم سودِ جان بود
چگونه بایدت دائم زیان بود
(۱۳) حکایت سلطان محمود که با دیوانه نشست: بر دیوانهٔ محمود بنشست(۱۵)حکایت آن زن که طواف کعبه میکرد و مردی که نظر برو کرد: یکی عورت طواف خانه میکرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گلیمی بود آن شوریده جان را
بمردی داد تا بفروشد آن را
هوش مصنوعی: یک گلیم برای آن انسان گیج و آشفته وجود داشت که به کسی داده شد تا آن را بفروشد.
بدو آن مرد گفت این بس درشتست
بنرمی همچو پشت خارپشتست
هوش مصنوعی: یک مرد به او گفت که این خیلی خشن و سخت است، در حالی که به نرمی و لطافت مانند پشت یک خارپشت است.
خرید آن مرد ارزان و هم آنگاه
خریداری پدیدار آمد از راه
هوش مصنوعی: مردی کالا را با قیمت پایین خرید و در همان زمان، خریدار دیگری از دور ظاهر شد.
بدو گفتا گلیمی نرم داری؟
چنین گفتا که دارم تا زر آری
هوش مصنوعی: به او گفتند آیا فرشی نرم داری؟ او پاسخ داد که دارم تا طلا بگیریم.
چو زر القصّه پیش آورد درویش
نهادش آن گلیم آن مرد در پیش
هوش مصنوعی: وقتی درویش داستانش را شروع کرد، آن مرد گلیم خود را در مقابل او گذاشت.
بدو گفتا گلیمی بینظیرست
که از نرمی بعینه چون حریرست
هوش مصنوعی: او به او گفت که این قالی بینظیر است و به قدری نرم است که دقیقاً مانند ابریشم به نظر میرسد.
یکی صوفی سوی او هوش میداشت
خریدش تا فروشش گوش میداشت
هوش مصنوعی: یک صوفی به جستجوی معرفت و wisdom میرفت و در این مسیر، به خرید و فروش علم و دانش مشغول بود. او با دقت به ماجراها گوش میداد و به دنبال حقیقت و درک عمیقتر بود.
همی یک نعره زد گفت ای یگانه
مرا بنشان درین صندوق خانه
هوش مصنوعی: او یک فریاد زد و گفت: ای بینظیر! مرا در این خانهی صندوقی بنشان.
که میگردد حریر اینجا گلیمی
سفالی میشود دُرّ یتیمی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این دارد که زیبایی و لطافت حریر به گونهای است که مانند یک گلیم زیبا و باارزش میشود، و همچنین به تنهایی و یتیمی دُری اشاره میکند که به دلیل شرایطش درخشان و باارزش است. به نوعی، حتی در دشواریها و تنهاییها نیز میتوان زیبایی و ارزش را پیدا کرد.
که من در جوهر خود چون سفالم
ز صندوقت بگردد بو که حالم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر این است که انسان در بنمایه وجود خود مانند سفالی است که از صندوقی خارج میشود و بوی آن نشاندهنده حال و وضعیت اوست. به عبارت دیگر، انسان به واسطه ویژگیها و ذات خود، شکل و حالتی را به نمایش میگذارد که میتواند تحت تأثیر محیط و تجربههایش قرار بگیرد.
اگر بر تو نخواهد گشت حالت
نخواهد بود عمرت جز وبالت
هوش مصنوعی: اگر حالت به خوبی به سمت من بازنگردد، زندگیات جز مشکل و دردسر نخواهد بود.
چو در ظلمت گذاری زندگانی
چه حیوانی چه تو چون میندانی
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی زندگی قدم برداری، چه تفاوتی میکند که تو انسان هستی یا یک حیوان؟ وقتی چیزی نمیدانی، همه چیز برایت یکسان است.
همه اعضای خود در بندِ دین کن
اگر خود را چنان خواهی چنین کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به کمال و هدفی که در سر داری برسی، باید تمام وجودت را در خدمت دین و اصول اخلاقی قرار دهی.
مبین مشنو مگو الّا بفرمان
که تا کافر نمیری ای مسلمان
هوش مصنوعی: به دیگران چیزی را نگو و نشنو مگر اینکه اجازه داشته باشی. زیرا مسلمان واقعی نباید بدون فرمان الهی به سخن بیافتد و اگر کافر شوی، در حقیقت در خطر هستی.
چو مَردت می نهبینم در هدایت
ز کافر مُردنت ترسم بغایت
هوش مصنوعی: وقتی مردی را در مسیر هدایت نمیبینم، از اینکه تو به خاطر کفر و بیایمانیات بمیری، به شدت میترسم.
برای عبرتست این طاق و ایوان
تو جز شهوت نمیبینی چو حیوان
هوش مصنوعی: این بنا و سازهها برای یادآوری هستند، اما تو جز ارضای نفس و خواستههای حیوانی چیزی نمیبینی.
ببازاری که دائم سودِ جان بود
چگونه بایدت دائم زیان بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در حالی که در یک بازار که همواره سود و خوشی برای انسان به ارمغان میآورد، چگونه ممکن است که همواره ضرر و خسارت را تجربه کنی. به عبارت دیگر، اگر محیط و شرایط به گونهای باشد که به نفع تو عمل کند، چرا باید دچار زیان و شکست شوی؟
حاشیه ها
1388/03/01 17:06
رسته
بیت: 11
غلط: اگر ب ر تو
درست: اگر بر تو
----
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.