گنجور

(۶) حکایت کشته شدن پسر مرزبان حکیم

حکیمی بود کامل مرزبان نام
که نوشروان بدو بودیش آرام
پسر بودش یکی چون آفتابی
بهر علمی دلش را فتح بابی
سفیهی کُشت ناگه آن پسر را
بخَست از درد جان آن پدر را
مگر آن مرزبان را گفت خاصی
که باید کرد آن سگ را قصاصی
جوابی داد او را مرزبان زود
که الحق نیست خون ریزی چنان سود
که من شرکت کنم با او دران کار
بریزم زندهٔ را خون چنان زار
بدو گفتند پس بستان دِیَت را
نخواهم گفت هرگز آن دیت را
نمی‌یارم پسر را با بها کرد
که خون خوردن بوَد از خون بها خورد
نه آن بَد فعل کاری بس نکو کرد
که می‌باید مرا هم کار او کرد
گر از خون پسر خوردن روا نیست
چرا پس خونِ خود خوردن خطا نیست
ز خون خویش آنکس خورده باشد
که عمر خویش ضایع کرده باشد
ترا از عمر باقی یک دو هفته‌ست
دگر آن چیز کان به بود رفته‌ست
گرفتم توبه کردی یک دو هفته
چه سازی چارهٔ آن عمرِ رفته

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکیمی بود کامل مرزبان نام
که نوشروان بدو بودیش آرام
هوش مصنوعی: حکیمی بود کامل به نام مرزبان، که نوشروان از او آرامش و آسایش می‌گرفت.
پسر بودش یکی چون آفتابی
بهر علمی دلش را فتح بابی
هوش مصنوعی: او پسری داشت مانند خورشید که برای یادگیری، دلش را گشوده بود.
سفیهی کُشت ناگه آن پسر را
بخَست از درد جان آن پدر را
هوش مصنوعی: بچه‌ای نادان به ناگهان پسر دیگری را کشت و این عمل، پدر آن پسر را از شدت درد و اندوه رنجاند.
مگر آن مرزبان را گفت خاصی
که باید کرد آن سگ را قصاصی
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از فرمانی است که مرزبان (نگهبان) به شخص خاصی می‌دهد؛ او می‌گوید که باید نسبت به آن سگ، که ممکن است کار ناپسندی انجام داده باشد، اقدام مناسبی صورت گیرد. به طور کلی، این عبارت به لزوم پاسخگویی و برخورد با خطای انجام شده اشاره دارد.
جوابی داد او را مرزبان زود
که الحق نیست خون ریزی چنان سود
هوش مصنوعی: مرزبان به سرعت پاسخ داد که واقعا فایده‌ای در ریختن خون دیگران نیست.
که من شرکت کنم با او دران کار
بریزم زندهٔ را خون چنان زار
هوش مصنوعی: من می‌خواهم در آن کار با او شریک شوم، هرچند که در حال حاضر به شدت ناراحتم و مانند کسی که در حال مرگ است، احساس می‌کنم.
بدو گفتند پس بستان دِیَت را
نخواهم گفت هرگز آن دیت را
هوش مصنوعی: به او گفتند که پس از این، مال و بدهی‌ات را بگیر. اما من هرگز نمی‌خواهم درباره آن بدهی صحبت کنم.
نمی‌یارم پسر را با بها کرد
که خون خوردن بوَد از خون بها خورد
هوش مصنوعی: من پسرم را با قیمت و ارزش نمی‌فروشم، زیرا خوردن خون، نتیجه‌اش خوردن خون است.
نه آن بَد فعل کاری بس نکو کرد
که می‌باید مرا هم کار او کرد
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که فردی با رفتار ناپسند و نادرست، کار خوبی انجام داده است و این جایگاه او را نسبت به کاری که من باید انجام دهم، تغییر می‌دهد. به عبارت دیگر، گاهی اوقات کسی که معمولاً کارهای بدی می‌کند، ممکن است در شرایط خاصی کار خوبی انجام دهد و این موضوع بر قضاوت دیگران تأثیر می‌گذارد.
گر از خون پسر خوردن روا نیست
چرا پس خونِ خود خوردن خطا نیست
هوش مصنوعی: اگر خوردن خون پسر خوب نیست، پس چرا خوردن خون خود خطا نیست؟
ز خون خویش آنکس خورده باشد
که عمر خویش ضایع کرده باشد
هوش مصنوعی: کسی که عمرش را بیهوده سپری کرده باشد، از خون خودش بهره‌برداری کرده است.
ترا از عمر باقی یک دو هفته‌ست
دگر آن چیز کان به بود رفته‌ست
هوش مصنوعی: تو تنها دو هفته از عمر باقی‌ات مانده است و آن چیز خوبی که بود، از دست رفته است.
گرفتم توبه کردی یک دو هفته
چه سازی چارهٔ آن عمرِ رفته
هوش مصنوعی: مدتی است که توبه کرده‌ام، اما با این حال نمی‌دانم برای جبران عمر گذشته‌ام چه کاری باید انجام دهم.

حاشیه ها

1402/10/20 14:01
صابر

درود پروردگار بر شیخ عطار