گنجور

(۱۸) حکایت بهلول

یکی می‌رفت در بغداد بر رخش
تو گفتی بود در دعوی جهان بخش
پس و پیشش بسی سرهنگ می‌شد
بمردم بر ازو ره تنگ می‌شد
ز هر سوئی خروش طَرِّقوا بود
که بردابرِدِ او از چارسو بود
مگر بهلول مشتی خاک برداشت
بشد وان خفیه‌اش پیش نظر داشت
که چندین کبر از خاکی روا نیست
که گر فرعون شد خواجه خدا نیست
بدین ترتیب رَو تا اهلِ بازار
همه بنهاده دام از بهرِ مردار
چو مطلوب کسی مردار باشد
کجا با سرِّ قدسش کار باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی می‌رفت در بغداد بر رخش
تو گفتی بود در دعوی جهان بخش
هوش مصنوعی: کسی در بغداد سوار بر اسب می‌رفت که با دیدن او، تصور می‌کردی در مورد بخشندگی و قدرتش در دنیا سخن می‌گوید.
پس و پیشش بسی سرهنگ می‌شد
بمردم بر ازو ره تنگ می‌شد
هوش مصنوعی: اگر آن فرمانده در کارهایش تردید می‌کرد، بر زندگی مردم تاثیر منفی می‌گذاشت و موجب می‌شد که راه‌های زندگی تنگ و دشوار شود.
ز هر سوئی خروش طَرِّقوا بود
که بردابرِدِ او از چارسو بود
هوش مصنوعی: در هر سمت نوای بلندی به گوش می‌رسد که نشان می‌دهد او از چهار سو به سمت ما آمده است.
مگر بهلول مشتی خاک برداشت
بشد وان خفیه‌اش پیش نظر داشت
هوش مصنوعی: بهلول مقداری خاک برداشت و آن را در نظر داشت.
که چندین کبر از خاکی روا نیست
که گر فرعون شد خواجه خدا نیست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس حق ندارد به خاطر خاکی بودنش متکبر باشد، حتی اگر به قدر فرعون هم بزرگ شود، همچنان عبد خدا خواهد بود.
بدین ترتیب رَو تا اهلِ بازار
همه بنهاده دام از بهرِ مردار
هوش مصنوعی: به این ترتیب، برو و ببین که همه‌ی کسانی که در بازار هستند، دام‌هایشان را برای شکار افراد ناتوان و بی‌دفاع پهن کرده‌اند.
چو مطلوب کسی مردار باشد
کجا با سرِّ قدسش کار باشد
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ای از کسی مردار و بی‌ارزش باشد، چطور می‌تواند با رازهای پاک و مقدس او ارتباط داشته باشد؟