(۴) حکایت حسن و حسین رضی الله عنهما
حسن میشد حسینش بود همبر
بجیحون چون رسیدند آن دو سرور
حسن چون بنگریست او را نمییافت
گهی از پس گهی از پیش بشتافت
بآخر زان سوی جیحونش میدید
مقام از خویشتن افزونش میدید
بدو گفت ای حبیب و مرد درگاه
ز من آموختی آخر تو این راه
چنین برآب چون بشتافتی تو
بچه چیز این کرامت یافتی تو
حسینش گفت ای استاد مطلق
بدان این یافتم من در ره حق
که دل کردن سفیدم بود پیشه
ترا کاغذ سیه کردن همیشه
اگر دل را بگردانی چو مردان
شود خورشید عشقت چرخ گردان
دلی فارغ ز تشبیه وز تعطیل
مبرّا از همه تبدیل و تمثیل
زمانی کُل شده در قدسِ پاکی
زمانی آمده در قید خاکی
گهی با خود گهی بیخود دو حالش
که تا هم زین بود هم زان کالش
(۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد: چنین گفتست با یاران پیمبر(۵) حکایت شبلی با سائل رحمه الله: مگر شبلی بهمجلس بود یک روز
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسن میشد حسینش بود همبر
بجیحون چون رسیدند آن دو سرور
هوش مصنوعی: در این بیت، به این موضوع اشاره شده است که زیبایی و کمال، در وجود حسین (ع) تجلی یافته است. وقتی آن دو شخصیت بزرگ، یعنی حسن و حسین (ع)، به یکدیگر میرسند، به خوبی و عظمتشان افزوده میشود و این ملاقات نمادین است از ابهت و مقام والای آن دو بزرگوار.
حسن چون بنگریست او را نمییافت
گهی از پس گهی از پیش بشتافت
هوش مصنوعی: وقتی حسن را میدیدی، نمیتوانستی او را به راحتی پیدا کنی؛ او گاهی از این طرف میآمد و گاهی از آن طرف میرفت.
بآخر زان سوی جیحونش میدید
مقام از خویشتن افزونش میدید
هوش مصنوعی: در نهایت، از سوی جیحون به جایگاهی نگاه میکرد که از خود بالاتر و برتر را مشاهده میکرد.
بدو گفت ای حبیب و مرد درگاه
ز من آموختی آخر تو این راه
هوش مصنوعی: به او گفت: ای دوست، تو که در این درگاه آموختی، حالا چرا این مسیر را پیش میروی؟
چنین برآب چون بشتافتی تو
بچه چیز این کرامت یافتی تو
هوش مصنوعی: وقتی که تو به آب روی آوردی و در آن تلاش کردی، این استعداد و شایستگی را به دست آوردی.
حسینش گفت ای استاد مطلق
بدان این یافتم من در ره حق
هوش مصنوعی: حسین به استادش گفت: ای استاد بزرگ، بدان که من این را در مسیر حقیقت پیدا کردم.
که دل کردن سفیدم بود پیشه
ترا کاغذ سیه کردن همیشه
هوش مصنوعی: دل سپردن به تو، کار من بود، اما تو همیشه در حال نوشتن بدیها و سیاهیها هستی.
اگر دل را بگردانی چو مردان
شود خورشید عشقت چرخ گردان
هوش مصنوعی: اگر دل خود را به سوی عشق هدایت کنی، همانند مردان، عشق تو مانند خورشید در آسمان میدرخشد و جهان را روشن میسازد.
دلی فارغ ز تشبیه وز تعطیل
مبرّا از همه تبدیل و تمثیل
هوش مصنوعی: دل آزادی که هیچگونه تشبیه و تمثیلی به آن تعلق نگرفته و از هر نوع تغییر و تبدیل پاک و بینقص است.
زمانی کُل شده در قدسِ پاکی
زمانی آمده در قید خاکی
هوش مصنوعی: زمانی که همه چیز در مکان مقدسی جمع شده، زمانی روی داده که در قید و بند زندگی مادی و خاکی است.
گهی با خود گهی بیخود دو حالش
که تا هم زین بود هم زان کالش
هوش مصنوعی: گاهی آدم در خود است و گاهی از خود بیخود شده؛ این دو حالت او را همواره در تناقض قرار میدهد، زیرا هم این ویژگی و هم آن ویژگی در وجودش حضور دارد.