(۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد
چنین گفتست با یاران پیمبر
که آن طفلی که میزاید زمادر
چو بر روی زمین افکنده گردد
بغایت عاجز و گرینده گردد
ولی چون روشنی این جهان دید
فراخی زمین و آسمان دید
نخواهد او رحم هرگز دگر بار
نگردد نیز در ظلمت گرفتار
کسی کز بندِ این تنگ آشیان رفت
بصحرای فراخ آن جهان رفت
بعینه حال آن کس همچنانست
که او را از رحم قصد جهانست
چنان کان طفل آمد در جهانی
نخواهد با شکم رفتن زمانی
ز دنیا هر که سوی آن جهان شد
بگفتم حال طفلت همچنان شد
دلا چون نیست جانت این جهانی
بر آتش نه جهان گر مرد جانی
اگر قلبت نخواهد برد ره پیش
چگونه ره بری در قالب خویش
که گر راهی به پیشان میتوان برد
یقین میدان که از جان میتوان برد
درون دَیرِ دل خلوتگهی ساز
وزان خلوة به سوی حق رهی ساز
اگر کاری کنی همرنگِ جان کن
مکن آن بر سر چوبی، نهان کن
تو گر جامه بگردانی روا نیست
که او دوزد، بدست تو قبا نیست
ولیکن گر توانی همچو مردان
ز جامه درگذر جان را بگردان
(۲) حکایت آن دیوانه که تابوتی دید: یکی تابوت میبردند بر دست(۴) حکایت حسن و حسین رضی الله عنهما: حسن میشد حسینش بود همبر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنین گفتست با یاران پیمبر
که آن طفلی که میزاید زمادر
هوش مصنوعی: این گفته از پیامبر به یارانش است که آن کودکی که از مادر به دنیا میآید، به چه معناست و چه سرنوشتی خواهد داشت.
چو بر روی زمین افکنده گردد
بغایت عاجز و گرینده گردد
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به زمین افتد، به شدت ناتوان و نالان میشود.
ولی چون روشنی این جهان دید
فراخی زمین و آسمان دید
هوش مصنوعی: اما هنگامی که نور این دنیا را مشاهده کرد، وسعت زمین و آسمان را در نظر گرفت.
نخواهد او رحم هرگز دگر بار
نگردد نیز در ظلمت گرفتار
هوش مصنوعی: هرگز او رحم نمیکند و دیگر بار در تاریکی گرفتار نخواهد شد.
کسی کز بندِ این تنگ آشیان رفت
بصحرای فراخ آن جهان رفت
هوش مصنوعی: کسی که از این جای محدود و تنگ خلاص شده و رفته، به دنیای وسیع و بینهایت آن سو رفته است.
بعینه حال آن کس همچنانست
که او را از رحم قصد جهانست
هوش مصنوعی: حال آن شخص دقیقاً شبیه به کسی است که در رحم مادر قرار دارد و هنوز به دنیای بیرون نیامده است.
چنان کان طفل آمد در جهانی
نخواهد با شکم رفتن زمانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همانطور که یک کودک به دنیا میآید و در زندگی جدیدی آغاز به کار میکند، او به هیچ وجه نمیتواند با شکم به دنیای خود برگردد. به عبارت دیگر، انسانها به سمت جلو و به سمت رشد و تغییر حرکت میکنند و نمیتوانند به عقب برگردند یا به حالت اولیه خود برگردند.
ز دنیا هر که سوی آن جهان شد
بگفتم حال طفلت همچنان شد
هوش مصنوعی: هر کسی که از این دنیا به سوی آن جهان میرود، حال و روزش مانند حال و روز کودکانهاش میشود.
دلا چون نیست جانت این جهانی
بر آتش نه جهان گر مرد جانی
هوش مصنوعی: ای دل، وقتی که جان تو به دنیا وابسته نیست، چرا به آتش این جهان دل ببندی؟ اگر جانت هم از دست برود، چه ارزشی دارد؟
اگر قلبت نخواهد برد ره پیش
چگونه ره بری در قالب خویش
هوش مصنوعی: اگر دل تو نخواهد که به پیش بروی، چگونه میتوانی در قالب خودت به جایی برسی؟
که گر راهی به پیشان میتوان برد
یقین میدان که از جان میتوان برد
هوش مصنوعی: اگر راهی برای پیشرفت وجود داشته باشد، یقیناً میدانی که میتوان از جان هم برای آن تلاش کرد.
درون دَیرِ دل خلوتگهی ساز
وزان خلوة به سوی حق رهی ساز
هوش مصنوعی: در درون دل، محلی برای خلوت و تفکر فراهم کن و از همین آرامش و سکوت به سوی حقیقت و خداوند راه بیاب.
اگر کاری کنی همرنگِ جان کن
مکن آن بر سر چوبی، نهان کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی کاری کنی، آن را با توجه به روحیه و شخصیت خودت انجام بده. اما اگر کار ناپسندی است، آن را پنهان کن و در معرض دید دیگران قرار نده.
تو گر جامه بگردانی روا نیست
که او دوزد، بدست تو قبا نیست
هوش مصنوعی: اگر تو لباس خود را تغییر دهی، جایز نیست که او آن را بدزدد، چرا که این لباس از آن تو نیست.
ولیکن گر توانی همچو مردان
ز جامه درگذر جان را بگردان
هوش مصنوعی: اما اگر میتوانی مانند مردان واقعی از لباس و ظواهر دنیوی بگذری و به جان و روح خود توجه کنی، زندگیات را به سوی معنی و عمق بگردان.