گنجور

(۱) حکایت آن مرد که در بادیه تجرید می‬کرد

بزرگی بود از اصحاب توحید
که شد در بادیه عمری بتجرید
نه با خود دلو و ابریق و رسن داشت
نه آب و زادِ ره با خویشتن داشت
بآخر در ره آمد چون غریبان
نهاده پارهٔ نان در گریبان
گهی بوئیدی آن نان گه گرفتی
گهی چون عاجزان لختی بخفتی
یکی گفتش که چون بودت چنین زیست
چنین بیچاره چون گشتی سبب چیست
ببوی پارهٔ نان هر زمان تو
چنین چون گشتی آخر آنچنان تو
چنین گفت او کزان شیوه بدردم
کفارت می‌کنم آنرا که کردم
که چون تجریدِ من پندار بودست
غرور و غفلتم بسیار بودست
ز من آن جمله دعوی بود دعوی
کنون چون ذرّهٔ در تافت معنی
مرا داد از غرور خویش توبه
کنون هر ساعت افزون بیش توبه
برون حق بچیزی زنده بودن
کجا باشد دلیل بنده بودن
به چیزی دونِ حق گر زنده باشی
بقطع آن چیز را تو بنده باشی
بموئی گر ترا پیوند باشد
هنوزت قدرِ موئی بند باشد
تو می‌باید که کُل برخیزی از پیش
بهر دم می در افزائی تو در خویش
چو می‌دانی که ناکامست مرگت
چرا نبوَد بمرگ خویش برگت
نهٔ سر سبزتر از برگ، برخیز
بلرز وزرد شو وزهم فرو ریز
بدین دَر گر بخواهی اوفتادن
سرافرازیت ازین خواهد گشادن
بدین دَر گر بیفتی چون خرابی
چنان خیزی که گردی آفتابی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگی بود از اصحاب توحید
که شد در بادیه عمری بتجرید
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگ از پیروان توحید وجود داشت که در صحرا به مدت طولانی به عبادت و خالص‌سازی خود مشغول بود.
نه با خود دلو و ابریق و رسن داشت
نه آب و زادِ ره با خویشتن داشت
هوش مصنوعی: او نه با خود دلو و ظرف آب داشت، و نه شغف و مساعدتی برای ادامهٔ سفر، به هیچ رسمی.
بآخر در ره آمد چون غریبان
نهاده پارهٔ نان در گریبان
هوش مصنوعی: در نهایت، مانند بیگانگان، در مسیر زندگی به جایی رسید که در گریبانش تکه نانی گذاشت.
گهی بوئیدی آن نان گه گرفتی
گهی چون عاجزان لختی بخفتی
هوش مصنوعی: گاه بویی خوش از نان به مشام می‌رسد و گاه در حالتی مانند بی‌پناهان، لحظه‌ای به خواب می‌روی.
یکی گفتش که چون بودت چنین زیست
چنین بیچاره چون گشتی سبب چیست
هوش مصنوعی: یک نفر از او پرسید که چرا این‌طور زندگی می‌کنی و این‌قدر بیچاره به نظر می‌رسی، دلیلش چیست؟
ببوی پارهٔ نان هر زمان تو
چنین چون گشتی آخر آنچنان تو
هوش مصنوعی: بوی نان تازه همیشه دل‌انگیز است و باعث می‌شود انسان در هر زمان به یاد آن بیفتد، ولی زمانی که آن نان به پایان برسد، حالتی دیگر به انسان دست می‌دهد و ممکن است حسرت از دست دادن آن را احساس کند.
چنین گفت او کزان شیوه بدردم
کفارت می‌کنم آنرا که کردم
هوش مصنوعی: او گفت که از این روش به طور کامل از عواقب کارم رهایی می‌یابم و به نوعی خود را از پاسخگویی به آنچه انجام داده‌ام آزاد می‌کنم.
که چون تجریدِ من پندار بودست
غرور و غفلتم بسیار بودست
هوش مصنوعی: وقتی که من از دنیای مادی جدا می‌شوم و به وضعیت خالص روحانی می‌رسم، متوجه می‌شوم که تمام خیالات و آرزوهایم بر اثر غرور و نادانی بوده است.
ز من آن جمله دعوی بود دعوی
کنون چون ذرّهٔ در تافت معنی
هوش مصنوعی: از من آن سخن‌ها و ادعاها بود، اما حالا مانند ذره‌ای در نور درخشید، معنی‌اش را دریاب.
مرا داد از غرور خویش توبه
کنون هر ساعت افزون بیش توبه
هوش مصنوعی: به خاطر غرور خودم دایماً در حال توبه هستم و هر لحظه توبه‌ام بیشتر و بیشتر می‌شود.
برون حق بچیزی زنده بودن
کجا باشد دلیل بنده بودن
هوش مصنوعی: اگر حق از وجود انسان خارج شود، دیگر زنده بودن او چه دلیلی برای بندگی‌اش خواهد داشت؟
به چیزی دونِ حق گر زنده باشی
بقطع آن چیز را تو بنده باشی
هوش مصنوعی: اگر به چیزی که ارزش و مقام پایینی دارد، وابسته و زنده باشی، در حقیقت تو بنده آن چیز خواهی بود.
بموئی گر ترا پیوند باشد
هنوزت قدرِ موئی بند باشد
هوش مصنوعی: اگر به گیسویی وابسته باشی، هنوز هم ارزش تو به اندازه‌ی یک گیسو خواهد بود.
تو می‌باید که کُل برخیزی از پیش
بهر دم می در افزائی تو در خویش
هوش مصنوعی: تو باید از هر چیزی که تو را عقب نگه می‌دارد جدا شوی، تا بتوانی هر لحظه بر شوق و شادی‌ات بیفزایی.
چو می‌دانی که ناکامست مرگت
چرا نبوَد بمرگ خویش برگت
هوش مصنوعی: اگر می‌دانی که سرانجام زندگی‌ات به ناکامی ختم می‌شود، پس چرا مرگ خود را به تاخیر می‌اندازی؟
نهٔ سر سبزتر از برگ، برخیز
بلرز وزرد شو وزهم فرو ریز
هوش مصنوعی: از سبزتر از برگ، برخیز و بلرز، زرد شو و از هم بریز.
بدین دَر گر بخواهی اوفتادن
سرافرازیت ازین خواهد گشادن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به این در وارد شوی، از این در به سمت سرافرازی و افتخارت راهی خواهی یافت.
بدین دَر گر بیفتی چون خرابی
چنان خیزی که گردی آفتابی
هوش مصنوعی: اگر به این در بیفتی مثل ویرانی و خرابی، باید با نگاهی پر از امید و نور برخیزی و همچون خورشید درخشان باشی.