گنجور

در فضیلت مرتضی رضی الله عنه

ز مشرق تا به مغرب گر امامست
امیرالمؤمنین حیدر تمامست
گرفته این جهان زخم سنانش
گذشته زان جهان وصف سه نانش
چو در سر عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آیة خاص او راست
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید
دو عالم را بخوان بنشاند جاوید
ترا گر تیر باران بر دوامست
علیُّ جُنّةُ جُنّة تمامست
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد
چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه
اگرچه سیم و زر با حرمت آمد
ولی گوسالهٔ این امّت آمد
کجا گوساله هرگز رنجه گردد
که با شیری چنین هم پنجه گردد
چنین نقلست کورا جوشنی بود
که پشت و روی جوشن روشنی بود
ازان چون روی بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن
چنین گفت او که گر منبر نهندم
بدستوری حق داور دهندم
میان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چارگانه
چو هرچ او گفت از بهر یقین گفت
زبان بگشاد روزی وچنین گفت
که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبینم کی پرستم
زهی چشم و زهی علم و زهی کار
زهی خورشید علم و بحر زخّار
دم شیر خدا می‌رفت تا چین
ز علمش ناف آهو گشت مشکین
ازین گفتند مرد داد و دین شو
ز یثرب علم جستن را به چین شو
اسد کو ناف خانهٔ آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
خطا گفتم که ازمشک خطایست
که او هم نافه و شیر خدایست
اگر علمش شدی بحری مصوّر
درو یک قطره بودی بحر اخضر
چو هیچش طاقت منّت نبودی
ز همّت گشت مزدور جهودی
کسی گفتش چرا کردی، بر آشفت
زبان بگشاد چون تیغ و چنین گفت:
لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال
اَحَبُّ اِلیَّ مِن مِنَنِ الرجالِ
یقول الناس لی فی الکسب عار
فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ
همیشه چار رکن عالم آباد
ز سعی دو خُسُر بود و دو داماد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز مشرق تا به مغرب گر امامست
امیرالمؤمنین حیدر تمامست
هوش مصنوعی: از شرق تا غرب، اگر کسی در رأس امور و رهبری هست، آن فقط امیرالمؤمنین علی است و اوست که همه چیز را کامل می‌کند.
گرفته این جهان زخم سنانش
گذشته زان جهان وصف سه نانش
هوش مصنوعی: این جهان مجروح و آسیب‌دیده است و گذشته از آن، توصیف آن جهانی که از سه نان برخوردار بود، سخت دشوار است.
چو در سر عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آیة خاص او راست
هوش مصنوعی: هرگاه در دل انسان صداقت و خلوص برای دریافت نعمت‌های الهی باشد، در این صورت، حتی چیزهایی که ظاهراً کم‌اند، مانند سه نان، می‌توانند به برکت و الطاف خاص خداوند، به اندازه‌ای زیاد و باارزش شوند که شگفتی‌ساز باشند.
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید
دو عالم را بخوان بنشاند جاوید
هوش مصنوعی: سه قرص او مانند دو قرص ماه و خورشید است که دو جهان را می‌تواند به آرامش و سکون بخواند و ماندگار کند.
ترا گر تیر باران بر دوامست
علیُّ جُنّةُ جُنّة تمامست
هوش مصنوعی: اگر تو در تیرهای باران قرار داری، امام علی (ع) تمام سپر و محافظ توست.
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
هوش مصنوعی: پیامبر به او گفت: ای روشنی چشمانم، ما هر دو از یک منبع نورانی به وجود آمده‌ایم.
چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد
هوش مصنوعی: در شهر علم و دانش، به قدری حال و هوای خاصی وجود دارد که به راستی درب بهشتی به آنجا گشوده شده است.
چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه
هوش مصنوعی: او به قدری در فقر و نیاز به سر می‌برد که حتی طلا و نقره هم نتوانستند او را راضی کنند یا او را از این وضعیت بیرون ببرند.
اگرچه سیم و زر با حرمت آمد
ولی گوسالهٔ این امّت آمد
هوش مصنوعی: اگرچه طلا و نقره با شخصیت و ارزشی به اینجا رسیدند، اما در عوض، گوساله‌ای که نمادی از دلبستگی‌های نادرست و سطحی است، در میان این مردم ظاهر شده است.
کجا گوساله هرگز رنجه گردد
که با شیری چنین هم پنجه گردد
هوش مصنوعی: کجا ممکن است گوساله‌ای که آرام و بی‌خطر زندگی می‌کند، دچار درد و زحمت شود وقتی که با چنین مادری که نیک و مهربان است، هم‌نوا و همراه باشد؟
چنین نقلست کورا جوشنی بود
که پشت و روی جوشن روشنی بود
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که جوشنی وجود دارد که به طور همزمان هم جلو و هم پشت آن درخشان و روشن است.
ازان چون روی بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن
هوش مصنوعی: وقتی که با آن پشت زره رویش را می‌پوشاند، بدنش با آن فرم زیبا و روشن، نمایان می‌شود.
چنین گفت او که گر منبر نهندم
بدستوری حق داور دهندم
هوش مصنوعی: او گفت که اگر به من اجازه ندهند که منبر برپا کنم، پس طبق دستوری که حق داور می‌دهد، انجام می‌دهم.
میان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چارگانه
هوش مصنوعی: من در میان مردم با حکمی که از کتاب‌های چهارگانه است، جاودانه و پایدار خواهم ماند.
چو هرچ او گفت از بهر یقین گفت
زبان بگشاد روزی وچنین گفت
هوش مصنوعی: هرچه او گفت، به خاطر اطمینان خاطر بود. روزی زبانش را گشود و چنین گفت.
که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبینم کی پرستم
هوش مصنوعی: خدای من پرده را کنار زده و دستم را به من نشان داده است، تا دیگر ندانم که به چه کسی عبادت می‌کنم.
زهی چشم و زهی علم و زهی کار
زهی خورشید علم و بحر زخّار
هوش مصنوعی: چقدر چشم زیبا و چقدر دانش و چقدر کار باارزش است! چقدر خورشید درخشان علم و دریای پرعمق و غنی است.
دم شیر خدا می‌رفت تا چین
ز علمش ناف آهو گشت مشکین
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که نفس شیر از وجود خدا می‌گذشت، علم و دانش او باعث می‌شد که چین و چروک‌های بدن آهو به رنگ مشکی درآید.
ازین گفتند مرد داد و دین شو
ز یثرب علم جستن را به چین شو
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که برای دستیابی به علم و دانش، بهتر است از یثرب (که به المدينة (مدینه) شناخته می‌شود) خارج شوی و به چین بروی. این جمله به اهمیت علم و سفر به سرزمین‌های دور برای کسب آگاهی و دانایی اشاره دارد.
اسد کو ناف خانهٔ آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
هوش مصنوعی: شیر، در حقیقت، فرمانروای خورشید است و به همین خاطر دم او همچون مشک خالص و خوشبوست که بوی خوبی دارد.
خطا گفتم که ازمشک خطایست
که او هم نافه و شیر خدایست
هوش مصنوعی: من در اشتباه بودم که فکر می‌کردم مشک (عطر) عیب و نقصی دارد، در حالی که او نیز همچون نافه و شیر خداوند است.
اگر علمش شدی بحری مصوّر
درو یک قطره بودی بحر اخضر
هوش مصنوعی: اگر به علم و دانش رسیدی، مانند دریای بزرگی خواهی بود که در آن تنها یک قطره از دریاچه سبز را تجربه کرده‌ای.
چو هیچش طاقت منّت نبودی
ز همّت گشت مزدور جهودی
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ‌کس توان تحمل زحمت را نداشت، او به سبب اراده‌اش به نوعی خدمتکاری شد.
کسی گفتش چرا کردی، بر آشفت
زبان بگشاد چون تیغ و چنین گفت:
هوش مصنوعی: کسی از او پرسید چرا چنین کردی، و او با خشم شروع به صحبت کرد و به این شکل پاسخ داد:
لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال
اَحَبُّ اِلیَّ مِن مِنَنِ الرجالِ
هوش مصنوعی: من ترجیح می‌دهم که سنگ‌ها را از قله‌های کوه‌ها بیفکنم، تا اینکه از لطف و بخشش مردان بهره‌مند شوم.
یقول الناس لی فی الکسب عار
فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ
هوش مصنوعی: مردم به من می‌گویند که کار کردن ننگ است، اما من می‌گویم ننگ در این است که به ذلت سؤال کردن از دیگران بیفتم.
همیشه چار رکن عالم آباد
ز سعی دو خُسُر بود و دو داماد
هوش مصنوعی: جهان همیشه با تلاش دو زن و دو مرد استوار و پایدار می‌ماند.

حاشیه ها

1394/09/10 12:12
Hamishe bidar

مرحوم عطار چنان سخن از علی (ع) میگوید که من از Shiayan نشنیدم:
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد
چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه
چو هرچ او گفت از بهر یقین گفت
زبان بگشاد روزی وچنین گفت
که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبینم کی پرستم
زهی چشم و زهی علم و زهی کار
زهی خورشید علم و بحر زخّار
اگر علمش شدی بحری مصوّر
درو یک قطره بودی بحر اخضر