گنجور

در فضیلت فاروق رضی الله عنه

امام مطلق و شمع دو عالم
امیرالمؤمنین فاروق اعظم
چو حق را وفق نام او کلامست
ز فرقانست فاروق این تمامست
دلش چون دید حق را درحرمگاه
بدل پیوست عین عدل آنگاه
چو عین عدل ودل افتاد با هم
ز عدلش موج زن شد هر دو عالم
چو در دربست جاویدان ستم را
گشاد از عدل خود ملک عجم را
عرب از وی قوی شد اول کار
همه خلق عجم زو گشت دین دار
چو آهن گشت از صلبی او موم
گشاده کرد قفل رومی روم
دو پیراهن چنان خصم تنش بود
که در اسلام یک پیراهنش بود
چو در دین آمد او یک پیرهن داشت
چو آن یک برکشید این یک کفن داشت
ز بس کو پاره بر آن پیرهن دوخت
رسید آنجا که دلق هفده من دوخت
ز بار هفده او را آشکاره
رسد هجده هزارش پاره پاره
چو شد هجده هزارش گرد بر پاس
چرا از هفده من پوشید کرباس
چو آن یک پیرهن سامان اوداشت
حلاوة لاجرم ایمان او داشت
نکیر و منکر از مردی و زورش
نیارستند گشتن گرد گورش
چو باشد محتسب فاروق عالی
نگردد هیچ منکر در حوالی
چو باشد محتسب در امر معروف
به نهی منکر آید نیز موصوف
پیمبر چشم خود خواندش زهی قدر
چراغ خلد هم گفتش زهی صدر
چراغش کرده شرق و غرب روشن
که نه شرقیست ونه غربیش روغن
چو او چشم و چراغ آمد ز درگاه
تو بی چشم و چراغش چون روی راه
اگر نبود ترا چشم و چراغی
ز گلخن فرق نتوان کرد باغی
ترا پیوسته چشم خویش باید
چراغی نیز دایم پیش باید
که گر نبود چراغ و چشم در راه
ندانی چاه از ره راه از چاه
تو بی این هر دو گر در راه افتی
ز کوری عقابت درچاه افتی
چو او از مصطفی چشمی چنان یافت
زبانش نطق جبّار جهان یافت
گر از کوران نه‌ای تو هوش می‌دار
چنین چشم و زبان را گوش می‌دار
کسی کان نور نبود در دماغش
بهشتی گر بود نبود چراغش
چراغ چرخ خورشید منیرست
چراغ خلد فاروق کبیرست
ز نفخ صور فردا جاودانی
فرو میرد چراغ آسمانی
ولیکن این چراغ جنّت افروز
بود رخشنده‌تر از نور هر روز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امام مطلق و شمع دو عالم
امیرالمؤمنین فاروق اعظم
هوش مصنوعی: امام بزرگ و روشنایی دو دنیای عالم، امیرالمؤمنین، بزرگترین جداکننده حق از باطل.
چو حق را وفق نام او کلامست
ز فرقانست فاروق این تمامست
هوش مصنوعی: حق، از آنجا که نامش کلام است، از ویژگی‌هایش این است که فرقان (تمایزدهنده حق از باطل) را به ما می‌شناساند و این تمام حقیقت است.
دلش چون دید حق را درحرمگاه
بدل پیوست عین عدل آنگاه
هوش مصنوعی: دل او زمانی که حقیقت را در محل مقدس مشاهده کرد، به جوهر عدالت پیوست.
چو عین عدل ودل افتاد با هم
ز عدلش موج زن شد هر دو عالم
هوش مصنوعی: زمانی که چشم عدل و دل در کنار یکدیگر قرار گرفتند، از عدالت او هر دو جهان به جنبش درآمدند.
چو در دربست جاویدان ستم را
گشاد از عدل خود ملک عجم را
هوش مصنوعی: وقتی که دروازه‌های جاودان ستم را با عدالت خود باز کنی، سرزمین عجم را پر از انصاف می‌کنی.
عرب از وی قوی شد اول کار
همه خلق عجم زو گشت دین دار
هوش مصنوعی: عرب به وسیله او قوی و نیرومند شد و در آغاز، همه مردم غیر عرب به وسیله او دینی پیدا کردند و به ایمان درآمدند.
چو آهن گشت از صلبی او موم
گشاده کرد قفل رومی روم
هوش مصنوعی: وقتی که او همچون آهن سخت شد، در دلش چنان نرم شد که قفل‌های سختی را باز کرد و به راحتی در بستر روم نرم و گشاده شد.
دو پیراهن چنان خصم تنش بود
که در اسلام یک پیراهنش بود
هوش مصنوعی: این جمله به این نکته اشاره دارد که دو پیراهن بر تن شخصی چنان عذاب‌آور و غیر قابل تحمل است که در دین اسلام، یک پیراهن برای او کافی و مناسب به شمار می‌رود. به نوعی، این بیانکننده این است که در شرایط دشوار، باید به مقدار لازم قناعت کرد و از بار اضافه خودداری نمود.
چو در دین آمد او یک پیرهن داشت
چو آن یک برکشید این یک کفن داشت
هوش مصنوعی: زمانی که او وارد دین و ایمان شد، تنها یک پیراهن به تن داشت و وقتی آن پیراهن را در آورده و کنار گذاشت، تنها یک کفن برای خود داشت.
ز بس کو پاره بر آن پیرهن دوخت
رسید آنجا که دلق هفده من دوخت
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زیاد بر آن پیراهن دوخت، به جایی رسید که دیگر دلقی را که من به خاطر هفده دوختم، دوخت.
ز بار هفده او را آشکاره
رسد هجده هزارش پاره پاره
هوش مصنوعی: از بار هفده، او به وضوح هجده هزار را پاره پاره می‌بیند.
چو شد هجده هزارش گرد بر پاس
چرا از هفده من پوشید کرباس
هوش مصنوعی: وقتی که دور و بر او به تعداد هجده هزار نفر شلوغ شد، چرا باید کرباس (پارچه‌ای) را از هفده (من) دور می‌کرد؟
چو آن یک پیرهن سامان اوداشت
حلاوة لاجرم ایمان او داشت
هوش مصنوعی: وقتی او یک پیراهن زیبا و مرتب بر تن داشت، نشان دهنده این بود که ایمان و اعتقاد خوبی نیز در دلش دارد.
نکیر و منکر از مردی و زورش
نیارستند گشتن گرد گورش
هوش مصنوعی: نگران نباش، نکیر و منکر (فرشته‌های سوال در قبر) از قدرت و توانایی او نترسیدند، و در دور قبر او به گشت و گذار مشغول شدند.
چو باشد محتسب فاروق عالی
نگردد هیچ منکر در حوالی
هوش مصنوعی: وقتی که نگهبان و مراقب درست و قاطع وجود داشته باشد، هیچ خلافی در اطراف رخ نخواهد داد.
چو باشد محتسب در امر معروف
به نهی منکر آید نیز موصوف
هوش مصنوعی: وقتی که نیکوکاران در راستای کارهای خوب مشغولند، بازدارنده‌ها نیز برای جلوگیری از کارهای ناپسند وارد عمل می‌شوند.
پیمبر چشم خود خواندش زهی قدر
چراغ خلد هم گفتش زهی صدر
هوش مصنوعی: پیامبر به او توجه ویژه‌ای داشت و او را بسیار باارزش و گران‌بها خواند. همچنین گفت که تو جایگاه بلندی داری که شایسته تقدیر است.
چراغش کرده شرق و غرب روشن
که نه شرقیست ونه غربیش روغن
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که نور و روشنی به همه جا، هم شرق و هم غرب، می‌تابد. اما در واقع، این نور هیچ وابستگی به شرق یا غرب ندارد و به نوعی مستقل است، مانند روغنی که روشنایی ایجاد می‌کند.
چو او چشم و چراغ آمد ز درگاه
تو بی چشم و چراغش چون روی راه
هوش مصنوعی: وقتی او به درگاه تو می‌آید، مانند چشم و چراغی است. بدون او، انگار که کسی در راهش نیست و تاریکی بر فضا حاکم است.
اگر نبود ترا چشم و چراغی
ز گلخن فرق نتوان کرد باغی
هوش مصنوعی: اگر تو نبودی که روشنی و زیبایی به زندگی‌ام بدی، نمی‌توانستم حتی باغی را از گودالی تشخیص دهم.
ترا پیوسته چشم خویش باید
چراغی نیز دایم پیش باید
هوش مصنوعی: تو همیشه نیاز به نوری داری که چشمانت را روشن کند و این نور باید همیشه در دسترس باشد.
که گر نبود چراغ و چشم در راه
ندانی چاه از ره راه از چاه
هوش مصنوعی: اگر چراغی نباشد و چشمانی در انتظار، نخواهی توانست چاه را از جاده تشخیص دهی.
تو بی این هر دو گر در راه افتی
ز کوری عقابت درچاه افتی
هوش مصنوعی: اگر بدون علم و آگاهی وارد عمل شوی، ممکن است به تباهی و عواقب بدی دچار شوی.
چو او از مصطفی چشمی چنان یافت
زبانش نطق جبّار جهان یافت
هوش مصنوعی: وقتی او از مصطفی نگاهی به خود انداخت، زبانش قدرتی شگرف و جهانی یافت.
گر از کوران نه‌ای تو هوش می‌دار
چنین چشم و زبان را گوش می‌دار
هوش مصنوعی: اگر به دنیای نادانان تعلق نداری، پس از این امکان استفاده کن و چشمان و زبان خود را برای درک و شنیدن باز نگه‌دار.
کسی کان نور نبود در دماغش
بهشتی گر بود نبود چراغش
هوش مصنوعی: کسی که در وجودش نور و روشنایی نباشد، حتی اگر بهشت هم داشته باشد، در واقع هیچ نوری ندارد و تاریکی را تجربه می‌کند.
چراغ چرخ خورشید منیرست
چراغ خلد فاروق کبیرست
هوش مصنوعی: چراغی که در آسمان می‌درخشد، مثل نور خورشید است و در بهشت، نورانی‌تر از دیگران، فاروق اعظم (علی) را در برمی‌گیرد.
ز نفخ صور فردا جاودانی
فرو میرد چراغ آسمانی
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی صور دمیده شود، نور آسمان به پایان می‌رسد و محو خواهد شد.
ولیکن این چراغ جنّت افروز
بود رخشنده‌تر از نور هر روز
هوش مصنوعی: اما این چراغ بهشتی، درخشنده‌تر از نور هر روز بوده است.

حاشیه ها

1388/03/23 16:05
رسته

بیت 25
غلط : چین
درست : چنین
---
پاسخ: با تشکر، جایگزین شد.