گنجور

غزل شمارهٔ ۸۷

رهی کان ره نهان اندر نهان است
چو پیدا شد عیان اندر عیان است
چه می‌گویم چه پیدا و چه پنهان
که این بالای پیدا و نهان است
چه می‌گویم چه بالا و چه پستی
که این بیرون ازین است و از آن است
چه می‌گویم چه بیرون چه درون است
که بیرون و درون گفتِ زبان است
چه گویم آنچه هرگز کس نگفته است
چه دانم آنکه هرگز کس ندانست
گمانی چون برم چون کس نبرده است
نشانی چون دهم چون بی‌نشان است
مکن روباه بازی شیر مردا
خموشی پیشه کن کاین ره عیان است
برو از پوست بیرون آی کاین کار
نه کار توست کار مغز جان است
برو عطار و ترک این سخن گیر
که این را مستمع در لامکان است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رهی کان ره نهان اندر نهان است
چو پیدا شد عیان اندر عیان است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که راهی که در دل نهان است و در ابتدا قابل مشاهده نیست، وقتی که آشکار می‌شود، تمام حقیقتش به وضوح نمایان می‌شود. به عبارت دیگر، آنچه در ابتدا پنهان و مخفی به نظر می‌رسد، بعد از نمایان شدن، به روشنی قابل درک و دریافت است.
چه می‌گویم چه پیدا و چه پنهان
که این بالای پیدا و نهان است
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه بگویم، چه چیزی روشن و واضح است و چه چیزهایی در خفا قرار دارد. این نکته‌ای است که بالاتر از آنچه قابل مشاهده یا پنهان است وجود دارد.
چه می‌گویم چه بالا و چه پستی
که این بیرون ازین است و از آن است
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چه بگویم؛ بالا و پایین برای من فرقی نمی‌کند، چرا که این عالم فراتر از آنچه که می‌گویم و می‌دانم است.
چه می‌گویم چه بیرون چه درون است
که بیرون و درون گفتِ زبان است
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوت بین آنچه که در درون انسان می‌گذرد و آنچه که بیرون بیان می‌شود اشاره کرده است. او بیان می‌کند که برخی از احساسات و افکار که در وجود ما هستند، ممکن است به زبانی که به کار می‌بریم منتقل نشوند و در واقع، گفتار ما تنها نمایانگر بخشی از آنچه در درون داریم است. به عبارت دیگر، آنچه که در دل داریم ممکن است با آنچه که می‌گوییم متفاوت باشد.
چه گویم آنچه هرگز کس نگفته است
چه دانم آنکه هرگز کس ندانست
هوش مصنوعی: چه بگویم از چیزی که هیچ کس تاکنون نگفته است، و چه می‌دانم از چیزی که هیچ کس هرگز ندانسته است.
گمانی چون برم چون کس نبرده است
نشانی چون دهم چون بی‌نشان است
هوش مصنوعی: وقتی نمی‌توانم نشانی از کسی پیدا کنم، چگونه می‌توانم آن را به دیگران بگویم؟ چون خودم هم بی‌نشانی را می‌بینم.
مکن روباه بازی شیر مردا
خموشی پیشه کن کاین ره عیان است
هوش مصنوعی: بازی‌های فریبنده و نرمش‌های روباهی مثل تزویر را کنار بگذار و به سکوت بپرداز، زیرا این مسیر به وضوح نمایان است.
برو از پوست بیرون آی کاین کار
نه کار توست کار مغز جان است
هوش مصنوعی: از قید و بند ظاهری خود آزاد شو و به عمق وجودت برو، زیرا این فعالیت مربوط به باطن و روح توست، نه ظاهرت.
برو عطار و ترک این سخن گیر
که این را مستمع در لامکان است
هوش مصنوعی: به عطار برو و از این گفتگو دست بکش، زیرا شنونده این صحبت‌ها موجودی است که در عالم جا ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۷ به خوانش فرید حامد