اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی
اکنون من و زناری در دیر به تنهایی
هوش مصنوعی: من و همسرم، به خاطر زهد و پرهیزگاریامان، به دور از هر نوع تعصبی، در این مکان دینی تنها زندگی میکنیم.
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
هوش مصنوعی: من دیروز زاهد و متدینی بودم که بر سجاده نشسته بودم و از صاحبان یقین به شمار میرفتم و در حقیقت سرپرست علم و دانایی بودم.
امروز دگر هستم دُردی کشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
هوش مصنوعی: امروز حال و هوای دیگری دارم، مشغول نوشیدن شراب و غرق در مستی هستم و در میخانه نشستهام، دین و ایمانم را به عشق و محبت سپردم.
نه محرم ایمانم نه کفر همیدانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
هوش مصنوعی: من نه به ایمان معتقدم و نه به کفر، و نه به این حقیقت وصل هستم و نه به آن. تنها به رسواییام تن دادهام و در این وضعیت گرفتارم.
دوش از غم فکر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بُدم غمگین شوریده و سودایی
هوش مصنوعی: دیروز به خاطر نگرانی و مسائل دینی، نه تنها از فکر کردن به این مسائل خسته شده بودم، بلکه به حالتی غمگین و آشفته نشسته بودم.
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی ؟
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی از درون وجودم شنیدم که میگفت: ای عاشق سرگردان، تا کی میخواهی به زیباییها نگاه کنی؟
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
هوش مصنوعی: اگر روزی چند بار از ما دور شدی و به تنهایی رفتی، دوباره به سمت دریا برگرد و به ما بگو که تو مانند گوهر ارزشمند هستی.
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در این موضوع نه میتوان به کفر اشاره کرد و نه به دین، زیرا در این بحث بهتر است که شخص از این جدل و دعوا فراتر رود، چرا که اگر ما دچار سوختگی شدهایم، باید به عمق و واقعیتهای عمیقتری بپردازیم.
هرچند که پر دَردی کی محرم ما گردی ؟
فانی شو اگر مردی تا محرم ِ ما آیی
هوش مصنوعی: هرچند که درد و رنج بسیاری را تجربه کردهای، آیا میتوانی به جمع ما بپیوندی؟ اگر واقعاً مرد هستی، از خودت بگذر تا بتوانی به ما نزدیک شوی.
عطار چه دانی تو؟ وین قصه چه خوانی تو؟
گر هیچ نمانی تو اینجا شوی آنجایی
هوش مصنوعی: عطار، تو چه میدانی؟ و این داستان را چه طور میخوانی؟ اگر حتی در اینجا نمانی، باز هم به آنجا خواهی رفت.
حاشیه ها
سلام
مصرع دوم بیت هشت «برتر شو» صحیح میباشد.
کل شعر از روی تصحیح تقی تفضلی، (صفحۀ 695) انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردم، 1392:
ترسابچهایم افکند از زُهد به ترسایی
اکنون من و زُنّاری در دِیر به تنهایی
دی زاهد دین بودم سجادهنشین بودم
ز ارباب یقین بودم سر دفتر دانایی
امروز دگر هستم دُردیکشم و مستم
در بتکده بنشستم دین داده به ترسایی
نه مَحرَم ایمانم نه کُفر همی دانم
نه اینم و نه آنم تن داده به رسوایی
دوش از غم کفر و دین یعنی که نه آن نه این
بنشسته بدم غمگین شوریده و سودایی
ناگه ز درون جان در داد ندا جانان
کای عاشق سرگردان تا چند ز رعنایی
روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها
باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی
پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی
برتر شو ازین دعوی گر سوختهٔ مایی
هرچند که پر دردی کی محرم ما گردی
فانی شو اگر مردی تا مَحرم ما آیی
عطّار چه دانی تو وین قصّه چه خوانی تو
گر هیچ نمانی تو اینجا شوی آنجایی
هرچند که پر دردی
کی محرم ما گردی
فانی شو اگر مردی
تا محرم ما آیی...
درود بر ادیبان--در زمان عطار وصف زیبائی و رعنائی پسران یک رسم عمومی و معمولی بوده و در قران هم وصف(غلمان)شده است--این توصیفات نشانه هم جنس گرائی و از این قبیل نبوده و اگر هم رسمی این چنین بین مردم رایج بوده عمومیت نداشته و قبیح هم بوده است