گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴۵

دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
گفتا برو و بنشین ای عاشق هرجایی
این چیست که می‌گویی وین چیست که می‌جویی
مانا که دگر مستی یا واله و سودایی
با قالب جسمانی با ما نرود کاری
جسمانی و روحانی بگذار به یغمایی
رو خرقهٔ جسمت را در آب فنا می‌زن
تا بو که وجودت را از غیر بپالایی
تا با تو تو خواهی بود بنشین چو دگر یاران
از خود چو شدی بیخود برخیز چه میپایی
سیلی جفا می‌خور گر طالب این راهی
از نوح بلا مگریز گر عاشق دریایی
ناقوس هوا بشکن گر زانکه نه گبری تو
زنار ریا بگسل گر زانکه نه ترسایی
دردی‌کش درد ما در راه کسی باید
کو هست چو سربازان جان داده به رسوایی
تو زاهد و مستوری در هستی خود مانده
تا نیست نگردی تو کی محرم ما آیی
خود را چو تو نشناسی حقا که چو نسناسی
بیخود شو و پس خود را بنگر که چه زیبایی
هم خوانچه‌کش صنعی هم مائده و خوانی
هم مخزن اسراری هم مطرح یغمایی
آیینهٔ دیداری جسم تو حجاب توست
اندر تو پدید آید چون آینه بزدایی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
هوش مصنوعی: شب گذشته، از حال بی‌خودیم و از حد خودخواهی خارج شده بودم و هجرتی کردم تا به یارم سر بزنم به خاطر شیدایی‌ام.
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
هوش مصنوعی: به جایی رفتم که محبوبم در آنجا بود و با شور و شوق در را زدم، اما او گفت که ما از جنس مردان نیستیم، یعنی ما در این مسیر و با این نوع احساسات، تفاوت داریم.
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
گفتا برو و بنشین ای عاشق هرجایی
هوش مصنوعی: گفتم که مرا به دیدار خود بنمای تا من تو را ببینم. او پاسخ داد که برو و بنشین، ای عاشق که همیشه بی‌قرار هستی.
این چیست که می‌گویی وین چیست که می‌جویی
مانا که دگر مستی یا واله و سودایی
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که تو به آن صحبت می‌کنی و این چه چیزی است که دنبالش هستی؟ آیا هنوز مست هستی یا غرق در عشق و جنون؟
با قالب جسمانی با ما نرود کاری
جسمانی و روحانی بگذار به یغمایی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ما در قالب جسمانی هستیم، کارهای جسمی و روحانی به ما نمی‌چسبد و بهتر است که این موارد را به دست فراموشی بسپاریم.
رو خرقهٔ جسمت را در آب فنا می‌زن
تا بو که وجودت را از غیر بپالایی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که باید جسم و ظواهر مادی خود را در مسیر فنا و از بین رفتن قرار دهی، تا بتوانی از هرگونه آلودگی و وابستگی به غیر خود رها شوی و وجود واقعی‌ات را بشناسی.
تا با تو تو خواهی بود بنشین چو دگر یاران
از خود چو شدی بیخود برخیز چه میپایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که با تو هستم، مانند دیگر دوستان بنشین. وقتی از خود بی‌خبر شدی، دیگر چرا ساکن می‌مانی؟
سیلی جفا می‌خور گر طالب این راهی
از نوح بلا مگریز گر عاشق دریایی
هوش مصنوعی: اگر در پی حقیقت هستی، باید با مشکلات و سختی‌ها مواجه شوی. مانند نوح که در برابر بلاها مقاومت کرد و از آنها فرار نکرد. اگر عاشق هستی، باید با دل و جان در این راه پا برجا بمانی.
ناقوس هوا بشکن گر زانکه نه گبری تو
زنار ریا بگسل گر زانکه نه ترسایی
هوش مصنوعی: اگر درونی پاک داری و از ریا و تظاهر دوری، نگران نباش و به صدای حقیقت گوش بده. اگر از اصول نیکی پیروی می‌کنی، خود را از زنجیره‌های فریب و نفاق رها کن.
دردی‌کش درد ما در راه کسی باید
کو هست چو سربازان جان داده به رسوایی
هوش مصنوعی: کسی باید برای درد و رنج ما تلاش کند که مانند سربازانی است که جان خود را فدای رسوایی می‌کنند.
تو زاهد و مستوری در هستی خود مانده
تا نیست نگردی تو کی محرم ما آیی
هوش مصنوعی: تو زاهد و در خود پنهان مانده‌ای و از حقیقت وجود خود غافلی. تا زمانی که به فنا نرسی، نمی‌توانی به اسرار ما پی ببری و محرم رازهای ما شوی.
خود را چو تو نشناسی حقا که چو نسناسی
بیخود شو و پس خود را بنگر که چه زیبایی
هوش مصنوعی: اگر خودت را مثل تو نشناسی، واقعاً مثل این است که خودت را نمی‌شناسی. بی‌خود شو و بعد به خودت نگاه کن که چقدر زیبا هستی.
هم خوانچه‌کش صنعی هم مائده و خوانی
هم مخزن اسراری هم مطرح یغمایی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کسی می‌پردازد که در عین حال که امکانات و نعمت‌های مختلفی را فراهم می‌کند، رازها و اسراری نیز در دل خود دارد و به نوعی همه‌چیز را به بهترین شکل تجلی می‌بخشد. این فرد هم به عنوان مهمان‌نواز شناخته می‌شود و هم در بیان مطالب عمیق و پرمعنا توانمندی دارد.
آیینهٔ دیداری جسم تو حجاب توست
اندر تو پدید آید چون آینه بزدایی
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که تصویر وجود تو را نشان می‌دهد، خود به عنوان مانع و حجاب عمل می‌کند. زمانی که این مانع را برطرف کنی، حقیقت درونت نمایان می‌شود.