غزل شمارهٔ ۸۴۶
سر برهنه کردهام به سودایی
برخاسته دل نه عقل و نه رایی
با چشم پر آب پای در آتش
بر خاک نشسته باد پیمایی
چون گوی بمانده در خم چوگان
سرگشته شده سری و نه پایی
از صحبت اختران صورتبین
خورشید صفت بمانده تنهایی
هر روز ز تشنگی چو آتش
بی واسطه در کشیده دریایی
هر سودایی که بیندم گوید
زین شیوه ندیدهایم سودایی
گر بنشینم به نطق برخیزد
از نکتهٔ من به شهر غوغایی
چون یکجایم نشسته نگذارند
هر ساعت از آن دوم به هر جایی
زین واقعهای که کس نشان ندهد
عطار نه عاقلی نه شیدایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر برهنه کردهام به سودایی
برخاسته دل نه عقل و نه رایی
هوش مصنوعی: من با دلداری در حالتی نامشخص و بیفکری، سر برهنه و بدون تزیین به سوی آرزوهایم حرکت کردهام. نه عقل به من یاری میکند و نه اندیشهای روشن در ذهن دارم.
با چشم پر آب پای در آتش
بر خاک نشسته باد پیمایی
هوش مصنوعی: با چشمانی پر از اشک و ناراحتی، در حالی که پاهایم در آتش است، بر روی زمین نشستهام و در حال پیمودن راهی دشوار هستم.
چون گوی بمانده در خم چوگان
سرگشته شده سری و نه پایی
هوش مصنوعی: شخصی مانند گوی که در خم چوگان افتاده، سرگردان و آشفته است و نه میتواند سرش را بالا بیاورد و نه روی پاهایش بایستد.
از صحبت اختران صورتبین
خورشید صفت بمانده تنهایی
هوش مصنوعی: از گفتگو با ستارهها، چهرهای مانند خورشید باقی مانده و در تنهایی ماندهام.
هر روز ز تشنگی چو آتش
بی واسطه در کشیده دریایی
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر تشنگی مثل آتش، بدون هیچ مانعی در دریا غرق میشوم.
هر سودایی که بیندم گوید
زین شیوه ندیدهایم سودایی
هوش مصنوعی: هر خیالی که در خواب میبینم، نشان میدهد که در این سبک و سیاق، تجربهای نداشتهایم.
گر بنشینم به نطق برخیزد
از نکتهٔ من به شهر غوغایی
هوش مصنوعی: اگر من به صحبت کردن بنشینم، از نکات سخنانم در شهر هیاهو و جنجالی به پا خواهد شد.
چون یکجایم نشسته نگذارند
هر ساعت از آن دوم به هر جایی
هوش مصنوعی: وقتی که در یک مکان نشستهام، اجازه نمیدهند که هر لحظه به جایی دیگر بروم.
زین واقعهای که کس نشان ندهد
عطار نه عاقلی نه شیدایی
هوش مصنوعی: در این حادثهای که کسی از آن خبر نمیدهد، عطار نه فردی منطقی است و نه دیوانه.