گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۵

سرمست درآمد از سر کوی
ناشسته رخ و گره زده موی
وز بی خوابی دو چشم مستش
چون مخموران گره بر ابروی
ترک فلکش به جان همی گفت
کای من ز میان جانت هندوی
فریاد کنان فلک که احسنت
کو چشم که بنگرد زهی روی
پیش لبش آب خضر شد خاک
زیر قدمش بهشت شد کوی
دل زار به های های بگریست
می‌گفت به های های کای هوی
یکدم بنشین که این دل مست
چون باد همی رود به هر سوی
جان می‌خواهد ز هر کسی وام
بر روی تو می‌دهد به صد روی
عطار تویی و نیم جانی
با دوست به نیم جان سخن گوی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرمست درآمد از سر کوی
ناشسته رخ و گره زده موی
هوش مصنوعی: شخصی با حالتی شاداب و سرخوش از کوچه‌ای می‌آید که هنوز صورتش شسته نیست و موهایش به هم ریخته و گره‌خورده است.
وز بی خوابی دو چشم مستش
چون مخموران گره بر ابروی
هوش مصنوعی: چشمان خمار و خواب‌آلود او مانند افرادی است که مست هستند و ابروهایش باعث جذب توجه بیشتر می‌شود.
ترک فلکش به جان همی گفت
کای من ز میان جانت هندوی
هوش مصنوعی: ترک فلک به جانش گفت: ای دوست، تو از دل من بیرون مرو و به من توجه کن.
فریاد کنان فلک که احسنت
کو چشم که بنگرد زهی روی
هوش مصنوعی: آسمان را به صدا درآور که چقدر خوب است، اما کدام چشمی وجود دارد که زیبایی این چهره را ببیند؟
پیش لبش آب خضر شد خاک
زیر قدمش بهشت شد کوی
هوش مصنوعی: پیش لبش، آب حیات مانند شد و خاک زیر پایش به بهشتی تبدیل شد.
دل زار به های های بگریست
می‌گفت به های های کای هوی
هوش مصنوعی: دل غمگین با صدای بلند می‌گریست و می‌گفت: «اَی درد، ای غم!»
یکدم بنشین که این دل مست
چون باد همی رود به هر سوی
هوش مصنوعی: لحظه‌ای آرام بنشین که این دل سرمست مانند باد به هر گوشه‌ای می‌وزد.
جان می‌خواهد ز هر کسی وام
بر روی تو می‌دهد به صد روی
هوش مصنوعی: دل هر کس از عشق به تو سرشار است و برای تو جان خود را به هزار صورت قربان می‌کند.
عطار تویی و نیم جانی
با دوست به نیم جان سخن گوی
هوش مصنوعی: تو همان عطار هستی و با وجود ناپایداری خود، با دوستت به آرامی و ملایمت صحبت کن.