گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۱

چو لبت به پسته اندر صفت گهر نبینی
چو رخت به پرده اندر تتق قمر نبینی
ز فراق چون منی را چه کشی به درد و خواری
گه اگر بسی بجویی چو منی دگر نبینی
چه نکوییت فزاید که بد آید از تو بر من
چه بود اگر به هر دم به دم از بتر نبینی
مکن ای صنم که گر من نفسی ز دل برآرم
ز تف دلم به عالم پس از آن اثر نبینی
ز غم تو جان عطار اگر از جهان برآید
تو ز بخت و دولت خود پس از آن نظر نبینی

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو لبت به پسته اندر صفت گهر نبینی
چو رخت به پرده اندر تتق قمر نبینی
هوش مصنوعی: وقتی لب‌های تو به رنگ پسته‌اند، نمی‌توانی زیبایی‌های درونت را ببینی و وقتی چهره‌ات در پرده‌ای پوشیده شده، نمی‌توانی نور و درخشندگی ماه را مشاهده کنی.
ز فراق چون منی را چه کشی به درد و خواری
گه اگر بسی بجویی چو منی دگر نبینی
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی چه کشیدم، درد و رنجی که به خاطر من متحمل شدی. اگر خیلی بگردی و جست‌وجو کنی، هرگز کسی مثل من پیدا نخواهی کرد.
چه نکوییت فزاید که بد آید از تو بر من
چه بود اگر به هر دم به دم از بتر نبینی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بیشتر شود، چه فایده‌ای دارد اگر در هر لحظه چیزی بد از تو به من برسد؟ چه می‌شود اگر هر لحظه بدی را از تو نبینم؟
مکن ای صنم که گر من نفسی ز دل برآرم
ز تف دلم به عالم پس از آن اثر نبینی
هوش مصنوعی: ای معشوق، کاری نکن که اگر من از عشق و شوق تو نفس بکشیم، آتش دل من به عالم دیگری سرایت کند و دیگر اثر آن را نبینی.
ز غم تو جان عطار اگر از جهان برآید
تو ز بخت و دولت خود پس از آن نظر نبینی
هوش مصنوعی: اگر عطار از غم تو بمیرد، دیگر نباید به بخت و مقام خود توجهی داشته باشی.

حاشیه ها

1402/02/18 22:05
سید محسن

درود بر ادیبان--که اگربسی بجوئی.....درست است