گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳

عشق تو قلاوز جهان است
سودای تو رهنمای جان است
وصل تو خلاصهٔ وجود است
درد تو دریچهٔ عیان است
هاروت تو چاره ساز سحر است
یاقوت تو مایه‌بخش جان است
کس را ز دهان تو سخن نیست
زان روی که نقطه گمان است
تا بر دهنت نهاده‌ام دل
این تنگ‌دلی من از آن است
لعلت شکری است تنگ بر تنگ
یعنی دل من بر آن دهان است
کس بر کمرت میان ندیدست
گرچه کمر تو را میان است
تا ابروی چون کمانت دیدم
صد گونه ز هم از آن کمان است
چون ابروی توست چون کمانی
چندین ز هم از چه در زبان است
دندان تو مغز پستهٔ توست
مغزی دیدی که استخوان است
گفتی که دلت بسوز در عشق
یعنی که سپند عاشقان است
از دست تو دل چگونه سوزم
چون پای غم تو در میان است
یک ذره غم تو خوشتر آید
از هر شادی که در جهان است
آن درد که در دل من از توست
هر وصف که گویمش نه آن است
در روی من شکسته دل خند
گر موجب خنده زعفران است
در کار عقوبت تو عطار
چون ممتحنی در امتحان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو قلاوز جهان است
سودای تو رهنمای جان است
هوش مصنوعی: عشق تو همچون دنده‌گردان زندگی است و آرزوی تو راهنمای روح و جان من است.
وصل تو خلاصهٔ وجود است
درد تو دریچهٔ عیان است
هوش مصنوعی: پیوستگی با تو به معنای اصل زندگی است و دردی که تحمل می‌کنم، راهی برای دیدن حقیقت است.
هاروت تو چاره ساز سحر است
یاقوت تو مایه‌بخش جان است
هوش مصنوعی: هاروت راه‌حلی برای جادو و سحر است و یاقوت موجب افزایش حیات و انرژی است.
کس را ز دهان تو سخن نیست
زان روی که نقطه گمان است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حرف‌های تو چیزی نمی‌داند، زیرا آنچه می‌گویی تنها یک نقطه از شک و تردید است.
تا بر دهنت نهاده‌ام دل
این تنگ‌دلی من از آن است
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبتت، دل تنگی و دلتنگی خود را در دهنم نهاده‌ام.
لعلت شکری است تنگ بر تنگ
یعنی دل من بر آن دهان است
هوش مصنوعی: دل من تنها به خاطر لب‌های تو شادابی و زیبایی‌اش را تجربه می‌کند و این زیبایی مرا به شکرگزاری وادار می‌کند.
کس بر کمرت میان ندیدست
گرچه کمر تو را میان است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند که میان کمر تو چه زیبایی وجود دارد، ولی خودت می‌دانی که کمر تو زیبا و خاص است.
تا ابروی چون کمانت دیدم
صد گونه ز هم از آن کمان است
هوش مصنوعی: وقتی ابروی کمان مانند تو را دیدم، از زیبایی‌ات چندین احساس مختلف در درونم ایجاد شد.
چون ابروی توست چون کمانی
چندین ز هم از چه در زبان است
هوش مصنوعی: چشم‌های تو مانند ابروهای کمان است و در اینجا به هم مرتبط هستند.
دندان تو مغز پستهٔ توست
مغزی دیدی که استخوان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دندان، در واقع قسمت نرم و مهم مغز پسته است. به عبارتی، هر چیزی ظاهری متفاوت دارد، اما در پشت آن ممکن است چیزهای ارزشمندی نهفته باشد. این فرق بین ظاهر و باطن را نشان می‌دهد.
گفتی که دلت بسوز در عشق
یعنی که سپند عاشقان است
هوش مصنوعی: شما گفتی که برای عشق باید با دل بسوزی؛ یعنی که این حس، مانند آتش در دل عاشقان شعله‌ور است.
از دست تو دل چگونه سوزم
چون پای غم تو در میان است
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم از عشق تو رنج ببرم، وقتی که خودت باعث تمام این درد و غم هستی؟
یک ذره غم تو خوشتر آید
از هر شادی که در جهان است
هوش مصنوعی: یک ذره از غم تو برایم از هر شادی دیگر در دنیا دلنشین‌تر است.
آن درد که در دل من از توست
هر وصف که گویمش نه آن است
هوش مصنوعی: دردی که از تو در دل من وجود دارد، هرگونه که آن را توصیف کنم، نمی‌تواند به حقیقت آن نزدیک باشد.
در روی من شکسته دل خند
گر موجب خنده زعفران است
هوش مصنوعی: اگر بر چهره‌ی من خنده‌ای از روی دل شکسته ببینی، بدان که دلیل این خنده، زیبایی و دل‌فریبی ابرهای زعفران است.
در کار عقوبت تو عطار
چون ممتحنی در امتحان است
هوش مصنوعی: عطار در مقام آزمایشگر به بررسی نتیجه کارهای تو می‌پردازد و به نوعی درگیر عواقب اعمال توست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۳ به خوانش فرید حامد

حاشیه ها

1397/06/08 14:09
نادر..

وصل تو خلاصه ی وجود است..