گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰

خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
گویندهٔ اسرار تو بس گنگ زبان است
از وصف تو هر شرح که دادند محال است
وز عشق تو هر سود که کردند زیان است
در پردهٔ پندار چو بازی و خیال است
جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
گر عقل نشان است ز خورشید جمالت
یک ذره ز خورشید، فلک مژده‌رسان است
یک ذرهٔ حیران شده را عقل چو داند
کز جملهٔ خورشید فلک چند نشان است
چو عقل یقین است که در عشق عقیله است
بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است
در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد
وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است
چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ
چون در نفس باز پس انگشت گزان است
گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن
چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است
فی‌الجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم
کان اصل که جان است هم از خویش نهان است
عطار که پی برد بسی دانش و بینش
اندر پی آن است که بالای عیان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
هوش مصنوعی: عشق تو از تمام محدودیت‌ها و مرزهای این دنیا فراتر است، به طوری که هر چیزی که درباره‌اش بگویند، حقیقت ندارد و با واقعیت عشق تو مطابقت نمی‌کند.
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی فراتر از ویژگی‌های عقل و دانش وجود دارد، و این موضوع از قلب و درون انسان نشأت می‌گیرد. به عبارتی، برخی از مفاهیم و شناخت‌ها از افکار و اندیشه‌های عمیق‌تر ناشی می‌شوند.
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
گویندهٔ اسرار تو بس گنگ زبان است
هوش مصنوعی: چشمان مردم به زیبایی‌های تو خیره شده و زبان‌ها از گفتن رازهای تو ناتوان‌اند.
از وصف تو هر شرح که دادند محال است
وز عشق تو هر سود که کردند زیان است
هوش مصنوعی: هر توصیف از تو که بگویند، غیر ممکن است و هر سودی که از عشق تو حاصل شود، در واقع زیان است.
در پردهٔ پندار چو بازی و خیال است
جز عشق تو هر چیز که در هر دو جهان است
هوش مصنوعی: در دنیای خیال و تصورات ما، هر چیزی جز عشق تو تنها یک بازی و سراب به نظر می‌رسد. تمام چیزهایی که در این دنیا و آن دنیا وجود دارند، بی‌معنا و پوچ هستند.
گر عقل نشان است ز خورشید جمالت
یک ذره ز خورشید، فلک مژده‌رسان است
هوش مصنوعی: اگر عقل نشانی از زیبایی تو باشد، یک ذره از آن زیبایی، آسمان هم خبررسان اوست.
یک ذرهٔ حیران شده را عقل چو داند
کز جملهٔ خورشید فلک چند نشان است
هوش مصنوعی: عقل نمی‌تواند بفهمد که یک ذرهٔ سرگردان چقدر از نور و نشانه‌های خورشید را از کل آسمان دریافت کرده است.
چو عقل یقین است که در عشق عقیله است
بی شک به تو دانست تو را هر که بدان است
هوش مصنوعی: عقل می‌داند که عشق، یک حقیقت عمیق وجودی دارد. بنابراین، هر کسی که به این موضوع آگاه است، بدون شک تو را نیز می‌شناسد.
در راه تو هرکس به گمانی قدمی زد
وین شیوه کمانی نه به بازوی گمان است
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر کسی که با تصوری قدمی برداشت، باید بداند که این روش مانند تیراندازی با کمان نیست که به قوت گمان بستگی داشته باشد.
چه سود که نقاش کشد صورت سیمرغ
چون در نفس باز پس انگشت گزان است
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که نقاش تصاویری از سیمرغ بکشد، وقتی که در حقیقت نفس انسان به دست خودمان محدود و آسیب‌پذیر است؟
گرچه بود آن صورت سیمرغ ولیکن
چون جوهر سیمرغ به عینه نه همان است
هوش مصنوعی: هرچند که آن شکل و ظاهر سیمرغ وجود دارد، اما جوهر و ذات سیمرغ به طور کامل متفاوت است.
فی‌الجمله چه زارم، چکنم، قصه چه گویم
کان اصل که جان است هم از خویش نهان است
هوش مصنوعی: به طور کلی، حال من بسیار بد است، نمی‌دانم چه کنم و چه بگویم. زیرا ریشه‌ای که جان و وجود من را تشکیل می‌دهد، خود را از من پنهان کرده است.
عطار که پی برد بسی دانش و بینش
اندر پی آن است که بالای عیان است
هوش مصنوعی: عطار به خوبی متوجه شده است که دانش و بینش زیادی در پی کشف حقیقت وجود دارد، و او به دنبال فهم عمیق‌تری از آنچه که به وضوح قابل مشاهده است،‌ می‌باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش فرید حامد

حاشیه ها

1392/04/02 01:07
منوچهر تقوی بیات

عشق پدیده ای است حسی که در هر لحظه در حال تکوین است و هیچ نقاشی نمی تواند آن را به تجسم درآورد

1401/04/26 12:06
محسن جهان

تفسیر بیت ۵:

جناب عطار در وصف ذات اقدس الهی می‌فرماید: 

به جز عشق به پروردگار عالم‌، هر آنچه که در دو جهان فانی و باقی می‌توان تصور کرد مانند بازی و خیالی است که در پرده ذهن پنداشته می‌شود.

1401/08/25 13:10
محسن جهان

تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق:

جناب عطار در این دوبیتی در وصف صفات الهی و خطاب به حضرت باریتعالی می‌فرماید:

ذات و خوی عشق تو را نمی‌توان در حیطه جهان فانی و باقی تعریف کرد. و هر آنچه در توصیف آن گویند اشتباه بوده و خارج از درک عقل ذهنی بشر است.

دلدادگی و شیفتگی عشق به تو والاتر از آنست که به بیان آمده و یا عقل و خرد انسان آنرا متصور کند. و بطور کلی خارج از اندیشه و افکار جان مادی است.

 تنها با تسلیم و زنده شدن به جوهر و فطرت اولیه، و از جنس عدم شدن این معانی قابل دریافت است.