گنجور

غزل شمارهٔ ۸

چون شدستی ز من جدا صنما
مُلْتَقَى لِمْ تَرَکْتَ بِیْ نَدَما
حق میان من و تو آگاه است
هُوَ یَکْفی مِنَ الَّذی ظَلَما
ور به دست تو آمده است اجلم
قَدْ رَضیْتُ بِما جَرى قَلَما
گشت فانی ز خویش چون عطار
گفت غیر از وجود حق عدما

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شدستی ز من جدا صنما
مُلْتَقَى لِمْ تَرَکْتَ بِیْ نَدَما
هوش مصنوعی: وقتی که از من جدا شدی، ای زیبای من، آیا نمی‌بینی که چقدر افسوس و حسرت بر دلم نشسته است؟
حق میان من و تو آگاه است
هُوَ یَکْفی مِنَ الَّذی ظَلَما
هوش مصنوعی: حق میان من و تو کاملاً روشن است و به همین دلیل، برای کسی که ظلم کرده، کافی است.
ور به دست تو آمده است اجلم
قَدْ رَضیْتُ بِما جَرى قَلَما
هوش مصنوعی: اگر تقدیر به دست تو افتاده است، من راضی‌ام به هر آنچه قلم نوشته است.
گشت فانی ز خویش چون عطار
گفت غیر از وجود حق عدما
هوش مصنوعی: عطار بیان می‌کند که وقتی انسان از خود و هویت شخصی‌اش می‌گذرد و به مقام فنا می‌رسد، در می‌یابد که جز وجود حق، هیچ چیز دیگری وجود ندارد و همه چیز دیگر به نوعی عدم است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/11/22 18:01
ن و القلم

مصرع دوم بیت نخست:اهل انجمن را از سرزنش کردن من جدایی نیست.(مدام ملامت میشوم!)
مصرع دوم بیت دوم:او(حضرت حق که در مصرع نخست نامش رفته است.)علیه شخص ستمگر کافی است.
مصرع دوم بیت سوم:به آنچه جوهر قلم در صفحه ی تقدیرم جاری کرده راضیم.
....
بیت سوم قرینه ی اشعری گری عطار است.

1396/11/17 20:02
علی عباس زلیخة

حِیْنَ صِرْتَ لِیْ مُفارِقاً صَنَما مُلْتَقَی لِمْ تَرَکْتَ بِیْ نَدَما
حَسْبِیَ الحَقُّ ما بَیْنَنا حَکَما هُوَ یَکْفی مِنَ الَّذی ظَلَما
أَجَلِیْ إنْ علی یَدَیْکَ أَتی قَدْ رَضیْتُ بِما جَری قَلَما
قُلْتُ فَنیْتُ عَنِ النَّفْسِ کالعَطَّار قالَ غَیْرَ وُجُوْدِ الحَقِّ عَدَما