غزل شمارهٔ ۷۹۴
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی
زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی
صبح به یک نفس جهان روشن از آن همی کند
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
نی که دو کون محو شد در بر تو چو سایهای
بس که برآورد نفس پیش چو تو معظمی
از سر جهل هر کسی لاف زند ز قرب تو
عرش مجید ذرهای بحر محیط شبنمی
چون بنشیند آفتاب از عظمت به سلطنت
سایهٔ او چه پیش و پس ذره چه بیش و چه کمی
نقطهٔ قاف قدرتت گر قدم و دمی زند
هر قدمی و احمدی هر نفسی و آدمی
چون نفست به نفخ جان بر گل آدم اوفتاد
اوست ز هر دو کون و بس همنفسی و محرمی
لیک اگر دو کون را سوختهای کنی ازو
آدم زخم خورده را نیست امید مرهمی
زانکه ز شادیی که او دور فتاد اگر رسد
هر نفسیش صد جهان هر نفسش بود غمی
چون همه چیزها به ضد گشت پدید لاجرم
سور چو بود آنچنان هست چنینش ماتمی
تا به کی ای فرید تو دم زنی از جهان جان
دم چه زنی چو نیستت در همه کون همدمی
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی
زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی
هوش مصنوعی: بی تو حتی نفس کشیدن برایم ممکن نیست، چون هر لحظهای که با تو هستم، به من قدرت و انرژی میدهد و تمام زندگیام را تشکیل میدهد.
صبح به یک نفس جهان روشن از آن همی کند
کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی
هوش مصنوعی: صبح با یک نفس، جهان را روشن میکند، زیرا هر نفس صداقت دارد و در هر دم با تو همراه میشود.
نی که دو کون محو شد در بر تو چو سایهای
بس که برآورد نفس پیش چو تو معظمی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف حالتی میپردازد که انسان از شدت عشق و رابطهاش با معشوق به قدری غرق میشود که تمام وجودش در سایه محبت او محو میگردد. او به اندازهای تحت تأثیر قرار میگیرد که حتی نفس کشیدن نیز به معنایی یکنواخت و غریزی در کنار محبوبش به نظر میرسد. این احساس عظمت و قدرت وجود محبوب است که باعث میشود شاعر پر از دگرگونی و شگفتی شود.
از سر جهل هر کسی لاف زند ز قرب تو
عرش مجید ذرهای بحر محیط شبنمی
هوش مصنوعی: هر کس از روی نادانی درباره نزدیکی تو به عرش بزرگ خدا ادعا میکند، در واقع فقط مانند یک قطره شبنم در برابر دریای وسیع است.
چون بنشیند آفتاب از عظمت به سلطنت
سایهٔ او چه پیش و پس ذره چه بیش و چه کمی
هوش مصنوعی: هنگامی که خورشید از بزرگی به مقام سلطنت نشسته باشد، سایهاش بر همه چیز تاثیر میگذارد و برای هیچ چیز کوچک و بزرگ فرقی نمیکند.
نقطهٔ قاف قدرتت گر قدم و دمی زند
هر قدمی و احمدی هر نفسی و آدمی
هوش مصنوعی: قدرت تو در هر گام و لحظه، برترین است و اگر کسی نام احمد را بر زبان بیاورد یا انسانی دیگر، باز هم تأثیر تو را نشان میدهد.
چون نفست به نفخ جان بر گل آدم اوفتاد
اوست ز هر دو کون و بس همنفسی و محرمی
هوش مصنوعی: آنگاه که نفس تو با دم حیات بر گل آدم دمیده شد، او از هر دو عالم به وجود آمده و تنها همین رابطه و نزدیکی بین شماست.
لیک اگر دو کون را سوختهای کنی ازو
آدم زخم خورده را نیست امید مرهمی
هوش مصنوعی: اما اگر برای دو جهان ضرر یا آسیبی ایجاد کنی، دیگر نمیتوانی به آدم زخمخورده امیدی برای بهبود او داشته باشی.
زانکه ز شادیی که او دور فتاد اگر رسد
هر نفسیش صد جهان هر نفسش بود غمی
هوش مصنوعی: از آنجا که او از شادی دور افتاده است، اگر هر نفسی به او برسد، به اندازه صد جهان غم خواهد داشت.
چون همه چیزها به ضد گشت پدید لاجرم
سور چو بود آنچنان هست چنینش ماتمی
هوش مصنوعی: وقتی که همه چیز به ضد و نقیض تبدیل میشود، طبیعی است که هر چیزی به گونهای خاص و خاصتر ظهور پیدا کند. بنابراین، اگر چیزی به این شکل شده باشد، باید برای آن حالتی حزنآلود در نظر گرفت.
تا به کی ای فرید تو دم زنی از جهان جان
دم چه زنی چو نیستت در همه کون همدمی
هوش مصنوعی: تا چه زمانی ای فرید، تو از دنیا صحبت میکنی؟ وقتی که در این جهان هیچ همدمی نداری، چه فایدهای دارد که از جان سخن بگویی؟
حاشیه ها
1397/02/12 15:05
نادر..
دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی..