گنجور

غزل شمارهٔ ۷۹۳

دی ز دیر آمد برون سنگین دلی
با لبی پرخنده بس مستعجلی
عالمی نظارگی حیران او
دست بر دل مانده پای اندر گلی
علم در وصف لبش لایعملی
عقل در شرح رخش لایعقلی
زلف همچون شست او می‌کرد صید
هر کجا در شهر جانی و دلی
عاشقان را از خیال زلف او
تازه می‌شد هر زمانی مشکلی
تا نگردی هندوی زلفش به جان
نه مبارک باشی و نه مقبلی
جمله پشت دست می‌خایند از او
هست هرجا عالمی و عاقلی
منزل عشقش دل پاک است و بس
نیست عشقش در خور هر منزلی
تا تو بی حاصل نگردی از دو کون
هرگز از عشقش نیابی حاصلی
شد دل عطار غرق بحر عشق
کی تواند غرقه دیدن ساحلی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی ز دیر آمد برون سنگین دلی
با لبی پرخنده بس مستعجلی
هوش مصنوعی: دیروز از دیر بیرون آمد کسی با دل سنگین، اما چهره‌ای پر از خنده و حالتی بسیار شتابزده.
عالمی نظارگی حیران او
دست بر دل مانده پای اندر گلی
هوش مصنوعی: مردم با شگفتی به او نگاه می‌کنند و دلشان پر از احساسات متضاد است، در حالی که در زندگی روزمره گرفتار مشکلات و چالش‌ها هستند.
علم در وصف لبش لایعملی
عقل در شرح رخش لایعقلی
هوش مصنوعی: علم به توصیف لبان او نمی‌رسد، و عقل در شرح رخسار او ناتوان است.
زلف همچون شست او می‌کرد صید
هر کجا در شهر جانی و دلی
هوش مصنوعی: زلف او مانند انگشتانی است که هر جا در شهر دلی یا جانی را می‌گیرد و به دام می‌اندازد.
عاشقان را از خیال زلف او
تازه می‌شد هر زمانی مشکلی
هوش مصنوعی: عاشقان هر لحظه با یاد زلف او به تازگی روح می‌گرفته‌اند و این برایشان مانند یک معما و مشکل بوده است.
تا نگردی هندوی زلفش به جان
نه مبارک باشی و نه مقبلی
هوش مصنوعی: تا وقتی که به زیبایی و جذابیت زلف او معشوق نرسی، نه زندگی‌ات خوشبخت است و نه تعبیر خوبی خواهد داشت.
جمله پشت دست می‌خایند از او
هست هرجا عالمی و عاقلی
هوش مصنوعی: همه جا، هرکجا که فرد عاقل یا دانشمندی وجود داشته باشد، نشانه‌ای از حضور او در دل آدم‌ها و در اعمالشان دیده می‌شود.
منزل عشقش دل پاک است و بس
نیست عشقش در خور هر منزلی
هوش مصنوعی: محل عشق او فقط دل پاک است و بس. عشق او برای هر خانه‌ای مناسب نیست.
تا تو بی حاصل نگردی از دو کون
هرگز از عشقش نیابی حاصلی
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دو جهان بی‌ثمر نباشی، هرگز نمی‌توانی از عشق او بهره‌ای ببری.
شد دل عطار غرق بحر عشق
کی تواند غرقه دیدن ساحلی
هوش مصنوعی: دل عطار در عشق غرق شده و دیگر نمی‌تواند به ساحل و دیدن آن فکر کند.

حاشیه ها

1397/02/11 16:05
نادر..

تا نگردی هندوی زلفش به جان
نه مبارک باشی و نه مقبلی..

1402/02/16 21:05
سید محسن

بیت سوم--مصرع اول---علم در وصف لبش لایعلمی----درست است