گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۶

چون خط شبرنگ بر گلگون کشی
حلقه در گوش مه گردون کشی
گر ببینی روی خود در خط شده
سرکشی و هر زمان افزون کشی
گفته بودی در خط خویشت کشم
تا لباس سرکشی بیرون کشی
خط تو بر ماه و من در قعر چاه
در خط خویشم ندانم چون کشی
گر بریزی بر زمین خونم رواست
بلکه آن خواهم که تیغ اکنون کشی
لیک زلفت از درازی بر زمین است
خون شود جانم اگر در خون کشی
می‌کشی در خاک زلفت تا مرا
هر نفس در بند دیگرگون کشی
چون منم دیوانه تو زنجیر زلف
می‌کشی تا بر من مجنون کشی
دام مشکین می‌نهی عطار را
تا به دام مشکش از افسون کشی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون خط شبرنگ بر گلگون کشی
حلقه در گوش مه گردون کشی
هوش مصنوعی: وقتی که با دقت و زیبایی، یک خط رنگی بر روی گل‌های زیبا ایجاد می‌کنی، درست مانند حلقه‌ای است که در گوش‌های مهتاب می‌درخشد.
گر ببینی روی خود در خط شده
سرکشی و هر زمان افزون کشی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به چهره‌ات نگاه کنی، می‌بینی که در حال تغییر و تحول است و همیشه در حال بهبود و پیشرفت هستی.
گفته بودی در خط خویشت کشم
تا لباس سرکشی بیرون کشی
هوش مصنوعی: گفته بودی که برای به دست آوردن آزادی و رهایی از محدودیت‌ها، خود را از قید و بندها آزاد کنم تا تو بتوانی به راحتی خود را نشان دهی.
خط تو بر ماه و من در قعر چاه
در خط خویشم ندانم چون کشی
هوش مصنوعی: نوشته‌ات مانند ماه زیباست و من در اعماق ناامیدی قرار دارم. نمی‌دانم چطور می‌توانی مرا از این وضعیت نجات دهی.
گر بریزی بر زمین خونم رواست
بلکه آن خواهم که تیغ اکنون کشی
هوش مصنوعی: اگر خونم را بر زمین بریزی اشکالی ندارد، اما از تو می‌خواهم که اکنون شمشیر را به دست بگیری و اقدام کنی.
لیک زلفت از درازی بر زمین است
خون شود جانم اگر در خون کشی
هوش مصنوعی: اما زلف تو که به درازای خود بر زمین افتاده، جانم را می‌گیرد و اگر بخواهی در خون من کشتت، این عمل جان مرا می‌گیرد.
می‌کشی در خاک زلفت تا مرا
هر نفس در بند دیگرگون کشی
هوش مصنوعی: تو با بافتن زلف هایت، مرا همیشه در حال و هوای جدیدی گرفتار می‌کنی.
چون منم دیوانه تو زنجیر زلف
می‌کشی تا بر من مجنون کشی
هوش مصنوعی: من مثل یک دیوانه هستم که تو با زنجیر زلفت مرا به خود می‌کشی تا بیشتر از این به جنون بیفتم.
دام مشکین می‌نهی عطار را
تا به دام مشکش از افسون کشی
هوش مصنوعی: تو با چادر مشکین خود، عطار را در دام می‌افکنی تا او را با عطر و افسون خود به دام بیندازی.