غزل شمارهٔ ۷۸۱
گاهیم به لطف می نوازی
گاهیم به قهر میگدازی
در معرض قهر و لطف تو من
زان میسوزم که مینسازی
چون چنگ دو تا شدم به عشقت
بنواز مرا به دلنوازی
ای ساقی عشق جام در ده
کین توبهٔ ماست بس مجازی
این کار ازین بسی بهستی
گر توبهٔ ماستی نمازی
در ده می عشق تا زمانی
از سر بنهیم سرفرازی
زنار نهاد بر کشیدیم
در حلقه کنیم خرقه بازی
عطار خموش و غصه می خور
قصه چه کنی بدین درازی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گاهیم به لطف می نوازی
گاهیم به قهر میگدازی
هوش مصنوعی: گاهی با محبت و مهربانی به من توجه میکنی و گاهی هم با قهر و خشم از من دوری میکنی.
در معرض قهر و لطف تو من
زان میسوزم که مینسازی
هوش مصنوعی: من به خاطر قهر و محبت تو درحرکت هستم و دلم میسوزد چون تو نمیسازی.
چون چنگ دو تا شدم به عشقت
بنواز مرا به دلنوازی
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر عشق تو به دو بخش تقسیم شدم، چون ساز چنگ، لطفاً با نوازش دلنشین خودم را نوازش کن.
ای ساقی عشق جام در ده
کین توبهٔ ماست بس مجازی
هوش مصنوعی: ای ساقی عشق، لیوان را به من بده، چرا که این توبهام تنها یک ظاهر است.
این کار ازین بسی بهستی
گر توبهٔ ماستی نمازی
هوش مصنوعی: این کار از این بهتر است که اگر توبه کردهای، نماز بگذاری.
در ده می عشق تا زمانی
از سر بنهیم سرفرازی
هوش مصنوعی: در روستای عشق، تا زمانی که با سر بلندی و افتخار زندگی کنیم، باید عشق را در دل داشته باشیم.
زنار نهاد بر کشیدیم
در حلقه کنیم خرقه بازی
هوش مصنوعی: ما زنجیری به دور خود انداختیم و در دایرهای قرار گرفتیم تا در بازی پرشور و خوشایند خود، خرقهای بپوشیم.
عطار خموش و غصه می خور
قصه چه کنی بدین درازی
هوش مصنوعی: عطار ساکت است و از غصه در دل دارد، حالا چه فایدهای دارد که داستان را اینقدر طولانی کنی؟