غزل شمارهٔ ۷۷۱
الصلا ای دل اگر در عشق او اقرار داری
الحذر گر ذرهای در عشق او انکار داری
کی توانی دید روی گل که همچون خار گشتی
گر زمانی خلوتی داری میان خار داری
تا تو از توی و تویِّ خود برون آیی بهکلی
عمر بگذشت و تو در هر توی عمری کار داری
همچو پروانه سر افشان گر وصال شمع خواهی
همچو خرقه سر درافکن گر سر اسرار داری
در گذر از کعبه و خمار گر تو مرد عشقی
زانکه تو ره ماورای کعبه و خمار داری
در درون صومعه معیار داری هیچ نبود
در خرابات آی تا حاصل کنی معیار داری
گرچه اندر صومعه از رهبران خرقه پوشی
لیکن اندر میکده زین گمرهی زنار داری
تا قدم در زهد داری احولی در غیر بینی
غیر بینی میکنی اکنون سر اغیار داری
دل همی بیند که در هر ذرهای رویی است او را
در نگر ای کوردل گر دیدهٔ دیدار داری
ماهرویا من ندارم در دو عالم جز تو کس را
تو چو من در هر حوالی عاشق بسیار داری
عاشقان چون ذره بسیارند و تو چون آفتابی
میتوانی گر به لطفی جمله را تیمار داری
دل به نسیه دادم از دست و ز پای افتادم از غم
نقد صد جان یابم اگر یک دم سر عطار داری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الصلا ای دل اگر در عشق او اقرار داری
الحذر گر ذرهای در عشق او انکار داری
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در عشق او اعتراف داری، باید مراقب باشی؛ زیرا اگر حتی ذرهای در عشق او تردید کنی، عواقبش مشکلساز خواهد بود.
کی توانی دید روی گل که همچون خار گشتی
گر زمانی خلوتی داری میان خار داری
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به زیباییهای زندگی نگاه کنی، باید بدانی که گاهی اوقات زیباییها در میان چالشها و مشکلات پنهان هستند. وقتی که در تنهایی قرار میگیری، میتوانی بر روی چیزهای زیبا تمرکز کنی حتی اگر در کنار مشکلات باشی.
تا تو از توی و تویِّ خود برون آیی بهکلی
عمر بگذشت و تو در هر توی عمری کار داری
هوش مصنوعی: زمانی که بخواهی از خود و هویت خودت فاصله بگیری و خارج شوی، عمرت به سرعت میگذرد و در هر دوره از زندگیات همچنان با خود واقعیات درگیر هستی.
همچو پروانه سر افشان گر وصال شمع خواهی
همچو خرقه سر درافکن گر سر اسرار داری
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به شمع برسی و از عشق او بهرهمند شوی، باید همچون پروانه خود را به آتش بسپاری و جان فشانی کنی. و اگر به رازهای عمیق و اسرار معنوی دست یافتهای، باید از ظواهر دنیوی و مادی خود دست بکشی و رها شوی.
در گذر از کعبه و خمار گر تو مرد عشقی
زانکه تو ره ماورای کعبه و خمار داری
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق واقعی هستی، از کنار کعبه و بادهخانه نیز عبور میکنی، زیرا تو راهی فراتر از این مکانها را میشناسی.
در درون صومعه معیار داری هیچ نبود
در خرابات آی تا حاصل کنی معیار داری
هوش مصنوعی: در درون صومعه، یعنی در جایگاههای مذهبی و رسمی، هیچ چیز ارزشمندی وجود ندارد. به مکانهای آزاد و غیررسمی بیا، تا بتوانی به چیزهای ارزشمند و حقیقی دست یابی.
گرچه اندر صومعه از رهبران خرقه پوشی
لیکن اندر میکده زین گمرهی زنار داری
هوش مصنوعی: هر چند در صومعه و میان زاهدان و پیشوایان روحانی، خود را به لباس ریایی پوشاندهای، اما در میکده و بین مردم عادی، نشان و نشانه محبتی به دنیا داری.
تا قدم در زهد داری احولی در غیر بینی
غیر بینی میکنی اکنون سر اغیار داری
هوش مصنوعی: تا زمانی که در سیر و سلوک معنوی هستی، هیچ چیز جز خدا را نمیبینی و به غیر او توجهی نداری. اما اکنون که به دنیا و ظواهر آن متمایل شدهای، نگاهت به سوی دیگران و امور دنیوی کشیده شده است.
دل همی بیند که در هر ذرهای رویی است او را
در نگر ای کوردل گر دیدهٔ دیدار داری
هوش مصنوعی: دل انسان میتواند در هر ذرهای، نشانهای از زیبایی و جاذبه بیافکند. ای دل کور، اگر چشمان بصیرتی داری، به این زیباییها توجه کن.
ماهرویا من ندارم در دو عالم جز تو کس را
تو چو من در هر حوالی عاشق بسیار داری
هوش مصنوعی: در این دنیا و آن دنیا، من هیچکس را جز تو ندارم. تو هم در هر گوشهای از جهان، عاشقان زیادی داری که به تو علاقهمندند.
عاشقان چون ذره بسیارند و تو چون آفتابی
میتوانی گر به لطفی جمله را تیمار داری
هوش مصنوعی: عاشقان همگی مانند ذرات ریز و چندین هستند، اما تو مانند خورشیدی میدرخشی و اگر بخواهی، میتوانی با مهربانی به همه آنها رسیدگی کنی.
دل به نسیه دادم از دست و ز پای افتادم از غم
نقد صد جان یابم اگر یک دم سر عطار داری
هوش مصنوعی: دل را به چیزهای گذرا و موقتی سپردم و از شدت غم، از پا افتادم. اگر لحظهای از عشق تو بهرهمند شوم، حاضر هستم صد جان را نیز در راهت فدا کنم.