غزل شمارهٔ ۷۶۵
ای که با عاشقان نه پیوندی
بی تو دل را کجاست خرسندی
زهره دارد که پیش نرگس تو
دم زند جادوی دماوندی
من ز شوقت چو شمع میگریم
تو ز اشکم چو صبح میخندی
تو ز ما فارغی و ما همه روز
خویش را میدهیم خرسندی
چند آخر من جگر خسته
در تو پیوندم و تو نپسندی
بندهای چون فرید نتوان یافت
اگرش میکنی خداوندی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که با عاشقان نه پیوندی
بی تو دل را کجاست خرسندی
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ ارتباطی با عاشقان نداری، بدون تو، دل چگونه میتواند خوشحال باشد؟
زهره دارد که پیش نرگس تو
دم زند جادوی دماوندی
هوش مصنوعی: زهره (یعنی جرأت یا شجاعت) دارد که جلوی زیبایی نرگس تو حرفی بزند، جادوی کوه دماوند هم در برابر این زیبایی کم میآورد.
من ز شوقت چو شمع میگریم
تو ز اشکم چو صبح میخندی
هوش مصنوعی: من از عشق تو مانند شمعی اشک میریزیم، و تو به مانند سپیدهدمی از اشکهایم میخندی.
تو ز ما فارغی و ما همه روز
خویش را میدهیم خرسندی
هوش مصنوعی: تو از ما بیخبری و ما هر روز برای خوشحال کردن خودمان تلاش میکنیم.
چند آخر من جگر خسته
در تو پیوندم و تو نپسندی
هوش مصنوعی: به زودی من که دلbroken و خستهام، در تو به دنبال وصال هستم، ولی تو این را نمیپسندی.
بندهای چون فرید نتوان یافت
اگرش میکنی خداوندی
هوش مصنوعی: هیچ بندهای مانند فرید پیدا نمیشود، اگر چنین باشد که بخواهی او را خداوند خود قرار دهی.