گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۲

خطی از غالیه بر غالیه‌دان آوردی
دل این سوخته را کار به جان آوردی
نه که منشور نکویی تو بی طغرا بود
رفتی از غالیه طغرا و نشان آوردی
تا به ماهت نرسد چشم بد هیچ کسی
ماه را در زره مشک‌فشان آوردی
نیست از جانب من تا به تو یک موی میان
تو چرا بیهده از موی میان آوردی
هرکه او از سر کوی تو به مویی سر تافت
با سر موی خودش موی کشان آوردی
گفتم از لعل لبت یک شکر آرم بر زخم
گفت آری شدی و زخم زبان آوردی
خواست از لعل تو عطار به عمری شکری
جگرش خوردی و کارش به زیان آوردی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خطی از غالیه بر غالیه‌دان آوردی
دل این سوخته را کار به جان آوردی
هوش مصنوعی: تو عبارتی زیبا و دلنشین از عشق و احساس را به من تقدیم کردی و با این عمل، روح زخم‌خورده‌ام را به تحرک آوردی.
نه که منشور نکویی تو بی طغرا بود
رفتی از غالیه طغرا و نشان آوردی
هوش مصنوعی: تو که زیبایی‌ات بی‌نظیر است، وقتی از دلستانت رفتی، نشانی از خود به یادگار گذاشتی.
تا به ماهت نرسد چشم بد هیچ کسی
ماه را در زره مشک‌فشان آوردی
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشمان بدخواه به تو نرسد، ماه از زره‌ای با رنگ مشکی و درخشان نمایان شده است.
نیست از جانب من تا به تو یک موی میان
تو چرا بیهده از موی میان آوردی
هوش مصنوعی: من از طرف خودم هیچ چیزی نسبت به تو ندارم؛ پس چرا بیهوده اینقدر درباره موهای تو صحبت می‌کنی؟
هرکه او از سر کوی تو به مویی سر تافت
با سر موی خودش موی کشان آوردی
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نگاه کند و از زیبایی‌ات شگفت‌زده شود، در واقع با زیبایی خود به زندگی‌اش جذابیت می‌بخشد.
گفتم از لعل لبت یک شکر آرم بر زخم
گفت آری شدی و زخم زبان آوردی
هوش مصنوعی: گفتم که از شیرینی لبت کمی شکر به زخم ها بزنم، او پاسخ داد که تو هم آسیب زبانی به من زدی.
خواست از لعل تو عطار به عمری شکری
جگرش خوردی و کارش به زیان آوردی
هوش مصنوعی: عطار به خاطر زیبایی و دلربایی تو همیشه در عذاب و التهاب بوده و در عین حال، این عشق و شیدایی او برایش مضر شده است.