گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵

سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است
عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانه‌ای لایعقل است
بر امید روی تو در کوی تو
پای عاشق تا به زانو در گل است
منزل اندر هر دو عالم کی کند
هر که را در کوی عشقت منزل است
هست عاشق لیک هم بر خویشتن
هر که از عشق تو یک دم غافل است
گفته‌ای حاصل چه داری از غمم
می به نتوان گفت آنچم حاصل است
تا دلم در دام عشقت اوفتاد
در میان خون چو مرغی بسمل است
معطلی مطلق تویی در ملک عشق
هر دو عالم دست‌های سایل است
تا گشادی بر دل عطار دست
بر دل عطار بندی مشکل است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش فرید حامد