گنجور

غزل شمارهٔ ۷۴۹

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
بی آتش رخ تو دل گشته چون کبابی
چون چشم نیم خوابت بیدار کرد فتنه
ناموس شوخ چشمان آنجا نمود خوابی
آن چشمه‌ای که لعلت سیراب شد از آنجا
در خلد هیچ حوری آنجا نیافت آبی
من تاب می نیارم تابی ز زلف کم کن
تا کی بود ز زلفت در دل فتاده تابی
ای گنج آفرینش دلها خراب از تو
آرام گیر با من چون گنج در خرابی
در شش جهات عالم از هشت خلد خوشتر
در تو نگاه کردن در نور ماهتابی
خواهم که مست باشی در ماهتاب خفته
من بر رخت فشانده از چشم تر گلابی
گه کرده بر رخ تو از برگ گل نثاری
گه خورده با لب تو از جام جم شرابی
این آرزوست اکنون عطار را ز عالم
این آرزوی او را هین باز ده جوابی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
هوش مصنوعی: ای کسی که زلفت به قدری زیبا و پیچیده است که هر جا بروی، انقلابی به وجود می‌آورد. هیچ کس را به اندازه تو که چون آفتاب درخشان هستی، تحت تأثیر قرار نمی‌دهد.
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
هوش مصنوعی: در برابر تصویر زیبای تو، آفتاب و ماه هم به خیال می‌رسند و در کنار نگاهت، آسمان مانند سرابی جلوه می‌کند.
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
بی آتش رخ تو دل گشته چون کبابی
هوش مصنوعی: وقتی از گفتن سخن‌هایت کم می‌گذاری، زندگی‌ام در تنگنایی گرفتار می‌شود و بدون زیبایی چهره‌ات، دل‌ام مانند کبابی که روی آتش مانده، در آتش سوزان است.
چون چشم نیم خوابت بیدار کرد فتنه
ناموس شوخ چشمان آنجا نمود خوابی
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانت در خواب نیمه بیدار شد، تلاطم و جذابیت چشمان فریبنده آنجا، تو را به خواب و خیالاتی کشاند.
آن چشمه‌ای که لعلت سیراب شد از آنجا
در خلد هیچ حوری آنجا نیافت آبی
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که لبان تو را سیراب کرده، در بهشت هیچ حوری‌ای آب آن را نیافت.
من تاب می نیارم تابی ز زلف کم کن
تا کی بود ز زلفت در دل فتاده تابی
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم این کشش و دلتنگی را تحمل کنم، کمی از پیچیدگی‌های زلفت کم کن. تا چه زمانی باید این تأثیر زلف تو در دل من ادامه داشته باشد؟
ای گنج آفرینش دلها خراب از تو
آرام گیر با من چون گنج در خرابی
هوش مصنوعی: ای خالق دل‌ها، دل‌های خراب شده از عشق تو را آرام کن، مانند گنجی که در میان ویرانه‌ها پنهان است.
در شش جهات عالم از هشت خلد خوشتر
در تو نگاه کردن در نور ماهتابی
هوش مصنوعی: در تمام جهات دنیا، هیچ چیز زیباتر از تماشای چهره‌ات در نور ماه نیست.
خواهم که مست باشی در ماهتاب خفته
من بر رخت فشانده از چشم تر گلابی
هوش مصنوعی: می‌خواهم که در زیر نور ماه، تو حالتی سرمست داشته باشی و من در خواب بر رخت دراز کشیده‌ام و اشکی که از چشمانم ریخته، مانند گلابی بر چهره‌ات نشسته است.
گه کرده بر رخ تو از برگ گل نثاری
گه خورده با لب تو از جام جم شرابی
هوش مصنوعی: هر از گاهی بر چهره‌ات از گلبرگ‌ها نشانه‌ای زده‌ شده و گاهی نیز با لب‌هایت از جامی گوارا و خوش‌طعم نوشیده‌ای.
این آرزوست اکنون عطار را ز عالم
این آرزوی او را هین باز ده جوابی
هوش مصنوعی: این کلمات بیانگر longing و درخواستی از سوی عطار هستند. او از دنیای خود می‌خواهد که جواب آرزویی که در دل دارد، به او ارائه شود. در واقع، او در جست‌وجوی پاسخ به آرزوهایش است و از عالم می‌خواهد که این پاسخ را به او بدهد.

حاشیه ها

1396/02/05 21:05
وحید

در بیت چهارم، ناموس شوخ چشمان... به چه معنی است؟

1402/06/25 19:08
سید محسن

درود بر آقا وحید--در این مصرع یعنی قانون چشمان شوخ--ناموس در این شعر یعنی رسم--قانون و احتمالا شرف --ولی از میان معانی گوناگون من رسم و قانون را برگزیدم که بیشتر به معنای شعر می خورد