گنجور

غزل شمارهٔ ۷۴۴

بحری است عشق و عقل ازو برکناره‌ای
کار کنارگی نبود جز نظاره‌ای
در بحر عشق عقل اگر راهبر بدی
هرگز کجا فتادی ازو برکناره‌ای
وانجا که بحر عشق درآید به جان و دل
عقل است اعجمی و خرد شیرخواره‌ای
در پردهٔ وجود ز هستی عدم شوند
آنها که ره برند درین پرده پاره‌ای
بسیار چاره می‌طلبی تا که سر عشق
یک دم شود به پیش تو چون آشکاره‌ای
گر صد هزار سال درین ره قدم زنی
تا تو تویی تو را نتوان کرد چاره‌ای
تو درد عشق خود چه شناسی که چون بود
تا بر دلت ز عشق نیاید کناره‌ای
در هر هزار سال به برج دلی رسد
از آسمان عشق بدین سان ستاره‌ای
عطار اگر پیاده شوی از دو کون تو
در هر دو کون چون تو نباشد سواره‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحری است عشق و عقل ازو برکناره‌ای
کار کنارگی نبود جز نظاره‌ای
هوش مصنوعی: عشق مانند دریا است و عقل فقط در حاشیه آن قرار دارد، کار ما در اینجا فقط تماشا و نظاره کردن است.
در بحر عشق عقل اگر راهبر بدی
هرگز کجا فتادی ازو برکناره‌ای
هوش مصنوعی: اگر در دریای عشق با عقل راهنمایی کنی، هرگز به کناره‌ای نخواهی رسید.
وانجا که بحر عشق درآید به جان و دل
عقل است اعجمی و خرد شیرخواره‌ای
هوش مصنوعی: جایی که عشق به عمق جان و دل انسان نفوذ می‌کند، عقل مانند زبان بیگانه‌ای می‌ماند و فهم آدمی به اندازه یک کودک ناتوان است.
در پردهٔ وجود ز هستی عدم شوند
آنها که ره برند درین پرده پاره‌ای
هوش مصنوعی: افرادی که در گوشه‌ای از وجود خود را جستجو می‌کنند، در نهایت به عدم و نیستی دست می‌یابند.
بسیار چاره می‌طلبی تا که سر عشق
یک دم شود به پیش تو چون آشکاره‌ای
هوش مصنوعی: تو برای حل مشکلات عشق بسیار تلاش می‌کنی تا یک لحظه جلوه عشق به تو روشن و واضح شود.
گر صد هزار سال درین ره قدم زنی
تا تو تویی تو را نتوان کرد چاره‌ای
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که در این مسیر قدم بگذاری و تلاش کنی، تا زمانی که خودت هستی، نمی‌توانی به جایی برسی یا تغییری در خودت ایجاد کنی.
تو درد عشق خود چه شناسی که چون بود
تا بر دلت ز عشق نیاید کناره‌ای
هوش مصنوعی: تو که اصلاً نمی‌دانی درد عشق چگونه است، چطور می‌توانی بفهمی که تا وقتی عشق در دل توست، چگونه نمی‌توانی از آن فاصله بگیری؟
در هر هزار سال به برج دلی رسد
از آسمان عشق بدین سان ستاره‌ای
هوش مصنوعی: هر هزار سال یک بار، از آسمان عشق، ستاره‌ای به دل انسان می‌تابد.
عطار اگر پیاده شوی از دو کون تو
در هر دو کون چون تو نباشد سواره‌ای
هوش مصنوعی: اگر عطار پیاده شوی و از دو جهان بگذری، در هیچ‌کدام از آن دو جهان کسی همانند تو نخواهد بود که سوار بر اسب باشد.