غزل شمارهٔ ۷۴۳
بوی زلفت در جهان افکندهای
خویشتن را بر کران افکندهای
از نسیم زلف مشکافشان خویش
غلغلی اندر جهان افکندهای
وز کمال نور روی خویشتن
آتشی در عقل و جان افکندهای
وز فروغ لعل روحافزای خویش
شورشی در بحر و کان افکندهای
روز و شب از بهر عاشق خواندنت
نعره در کون و مکان افکندهای
می نیایی در میان عاشقان
عاشقان را در گمان افکندهای
بر امید وصل در صحرای دل
بیدلان را در فغان افکندهای
مرغ دل را بر امید گنج وصل
اندرین رنج آشیان افکندهای
روی چون مه زآستین گنج وصل
خون ما بر آستان افکندهای
هر که را دردی است اندر عشق تو
خویشتن در پیش آن افکندهای
دام سودای خود اندر حلق دل
کس چه داند کز چه سان افکندهای
در بلای نیک و بد عطار را
روز و شب در امتحان افکندهای
غزل شمارهٔ ۷۴۲: ای که ز سودای عشق بی سر و پا ماندهایغزل شمارهٔ ۷۴۴: بحری است عشق و عقل ازو برکنارهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوی زلفت در جهان افکندهای
خویشتن را بر کران افکندهای
هوش مصنوعی: عطر و رایحه موهایت را در سراسر دنیا پخش کردهای و خود را به کنار دریا انداختهای.
از نسیم زلف مشکافشان خویش
غلغلی اندر جهان افکندهای
هوش مصنوعی: تو با نسیم خوش زلف سیاه خود، صدایی دلنواز و خنک به عالم دادهای.
وز کمال نور روی خویشتن
آتشی در عقل و جان افکندهای
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و روشنی وجودت، آتش و شور و شوقی در اندیشه و روح دیگران ایجاد کردهای.
وز فروغ لعل روحافزای خویش
شورشی در بحر و کان افکندهای
هوش مصنوعی: با نور و زیبایی وجود تو، شور و شوقی در دریا و زمین به وجود آمده است.
روز و شب از بهر عاشق خواندنت
نعره در کون و مکان افکندهای
هوش مصنوعی: روز و شب تو را به عشق میخوانند و تو در هرجا و مکانی فریاد میزنی.
می نیایی در میان عاشقان
عاشقان را در گمان افکندهای
هوش مصنوعی: تو به جمع عاشقان نیامدی و با این کار، عاشقان را در حالتی از اشتباه و گمان قرار دادهای.
بر امید وصل در صحرای دل
بیدلان را در فغان افکندهای
هوش مصنوعی: در دل بیخوابان، امید به وصال معشوقی، همچون فریادی در پهنهی دشت طنینانداز شده است.
مرغ دل را بر امید گنج وصل
اندرین رنج آشیان افکندهای
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی دل را در امید رسیدن به وصال محبوب، در این شرایط سخت و دردناک جا دادهای.
روی چون مه زآستین گنج وصل
خون ما بر آستان افکندهای
هوش مصنوعی: چهرهات مانند ماه است و این زیبایی و دلربایی باعث شده که خون دل ما را بر درگاه تو بریزند.
هر که را دردی است اندر عشق تو
خویشتن در پیش آن افکندهای
هوش مصنوعی: هر کسی که درد و رنجی به خاطر عشق تو دارد، خود را در برابر تو به نمایش گذاشته است.
دام سودای خود اندر حلق دل
کس چه داند کز چه سان افکندهای
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که دل من چه آرزوهایی را در خود دارد و چطور این آرزوها را در زندگیام ایجاد کردهام.
در بلای نیک و بد عطار را
روز و شب در امتحان افکندهای
هوش مصنوعی: عطار در حال تجربه و آزمایش دائمی است، چه در روز و چه در شب، در مواجهه با مشکلات و نعمتها.