گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳۷

ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه
از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه
گر بنماید زبانه‌ای روی
برهم سوزد همه زمانه
دو کون به هیچ باز آمد
زین گونه که عشق کرد خانه
مرغ دل ما ز عشق تو ساخت
بیرون دو کون آشیانه
مرغی که چنین شگرف افتاد
خون می‌گرید ز شوق دانه
گفتم دل پر غم من آخر
گردد به وصال شادمانه
در عشق تو چون قدم توان زد
پیش قدمی صد آستانه
فی‌الجمله چه گویم و چه جویم
جمله تویی و دگر بهانه
مقصود تویی و جز تو هیچ است
این است سخن دگر فسانه
عطار چو بی نشان شد از تو
او را بنشان ازین نشانه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه
هوش مصنوعی: ای عشق تو همچون دریایی بی‌پایان است و من همیشه و برای همیشه در کنار تو خواهم بود.
از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه
هوش مصنوعی: عشق تو در درونم مانند هزاران شعله‌ی آتش می‌تازد و شعله‌ور می‌شود.
گر بنماید زبانه‌ای روی
برهم سوزد همه زمانه
هوش مصنوعی: اگر شعله‌ای نشان دهد، تمام دنیا را می‌سوزاند.
دو کون به هیچ باز آمد
زین گونه که عشق کرد خانه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دو طرف (دو کون) به هیچ و پوچی رسیدند، به دلیل اینکه عشق قدرتی دارد که همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد و همین عشق باعث شده که آن‌ها به این وضعیت برسند.
مرغ دل ما ز عشق تو ساخت
بیرون دو کون آشیانه
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل ما از عشق تو، دو لانه در جهان ساخته است.
مرغی که چنین شگرف افتاد
خون می‌گرید ز شوق دانه
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در این وضعیت عجیب قرار گرفته، از خوشحالی به خاطر دانه‌ای که پیدا کرده، اشک می‌ریزد.
گفتم دل پر غم من آخر
گردد به وصال شادمانه
هوش مصنوعی: به او گفتم که دل غمگین و پر از درد من بالاخره با رسیدن به شادی و وصال آرام می‌گیرد.
در عشق تو چون قدم توان زد
پیش قدمی صد آستانه
هوش مصنوعی: در عشق تو، طاقت و توانایی من آن‌قدر زیاد است که می‌توانم از چندین درگاه رد شوم و به سوی تو بیایم.
فی‌الجمله چه گویم و چه جویم
جمله تویی و دگر بهانه
هوش مصنوعی: به طور کلی بگویم و جستجو کنم، تو تنها هستی و هیچ بهانه‌ی دیگری ندارم.
مقصود تویی و جز تو هیچ است
این است سخن دگر فسانه
هوش مصنوعی: منظور تو هستی و همه چیز دیگری بی‌اهمیت است، این است معنا و مفهوم دیگر داستان‌ها.
عطار چو بی نشان شد از تو
او را بنشان ازین نشانه
هوش مصنوعی: وقتی عطار از تو دور و بی‌خبر شد، او را به آرامش دعوت کن و از این نشانه‌های جدایی دور کن.