غزل شمارهٔ ۷۲۸
ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده
از دیده دور گشته و در دل بمانده
جانا عجب بماندهام از خود که روز و شب
تو با منی و من ز تو غافل بمانده
کاری است پر عجایب و پوشیده کار تو
باری است اوفتاده و مشکل بمانده
دری نهفتهای تو به دریای عشق در
ما از نهیب موج به ساحل بمانده
جانها ز یک شراب الست تو تا به حشر
مست اوفتاده بر سر و در گل بمانده
از یک شراب عشق تو بر لوح جان ما
نه نقش حق نه صورت باطل بمانده
مردان پاکرو ز درازی راه تو
بی زاد و توشه بر سر منزل بمانده
سرگشتکان کوی تو را در عتاب تو
واحسرتا ز عشق تو حاصل بمانده
خاک سگان کوی تو عطار تا ابد
در شرح راه عشق تو مقبل بمانده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده
از دیده دور گشته و در دل بمانده
هوش مصنوعی: دل من که به عشق تو گرفتار شده، در زمین گل مانده و از دید تو دور است، اما هنوز در قلبم باقی مانده است.
جانا عجب بماندهام از خود که روز و شب
تو با منی و من ز تو غافل بمانده
هوش مصنوعی: عزیزم، چه عجیب است که من از خودم حیران ماندهام. روز و شب تو در کنارم هستی، اما من از تو غافل شدهام.
کاری است پر عجایب و پوشیده کار تو
باری است اوفتاده و مشکل بمانده
هوش مصنوعی: کاری که تو انجام میدهی بسیار شگفتانگیز و پنهان است، و باری که بر دوش توست سنگین و دشوار باقی مانده است.
دری نهفتهای تو به دریای عشق در
ما از نهیب موج به ساحل بمانده
هوش مصنوعی: تو در دل خود یک دریا چه قدر بزرگ و عمیق داری، اما عشقش در ما باعث شده که مانند امواج دریا به ساحل نزدیک نشویم و مأیوس بمانیم.
جانها ز یک شراب الست تو تا به حشر
مست اوفتاده بر سر و در گل بمانده
هوش مصنوعی: وجودها تحت تأثیر یک شراب الهی از آغاز خلقت تا روز قیامت مست و شیدا هستند و در این حال، برخی در دشت حیات گرفتار مشکلات و موانع شدهاند.
از یک شراب عشق تو بر لوح جان ما
نه نقش حق نه صورت باطل بمانده
هوش مصنوعی: در اثر عشق تو، تنها نشانهای از خود بر دل و جان ما مانده است و نه حقیقتی صاف و روشن، و نه مظهری نادرست و کاذب.
مردان پاکرو ز درازی راه تو
بی زاد و توشه بر سر منزل بمانده
هوش مصنوعی: مردان پاکدل و درستکار به دلیل طولانی بودن مسیر، بدون توشه و وسایل سفر، در میانه راه به مقصد نرسیدهاند و در جایی ماندهاند.
سرگشتکان کوی تو را در عتاب تو
واحسرتا ز عشق تو حاصل بمانده
هوش مصنوعی: عاشقان و سرگشتگان محبت تو در خشم و تنبیه تو قرار دارند و افسوس که از عشق تو تنها درد و غصه باقی مانده است.
خاک سگان کوی تو عطار تا ابد
در شرح راه عشق تو مقبل بمانده
هوش مصنوعی: خاک کوی تو، حتی خاکی که زیر پای سگان است، برای همیشه در توضیح و توصیف راه عشق تو باقی خواهد ماند.