گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۱

ای ز سودای تو دل شیدا شده
زآتش عشق تو آب ما شده
عاشقان در جست و جویت صد هزار
تو چو دری در بن دریا شده
از میان آب و گل برخاسته
در میان جان و دل پیدا شده
عاشقان را بر امید روی تو
خون دل پالوده و جانها شده
تو ز جمله فارغ و مشغول خویش
خود به عشق خویش ناپروا شده
دیده روی خویشتن در آینه
بر جمال خویشتن شیدا شده
ما همه پروانهٔ پر سوخته
تو چو شمع از نور خود یکتا شده
یوسف اندر ملک مصر و سلطنت
دیدهٔ یعقوب نابینا شده
گم شدم در جست و جویت روز و شب
چند بازت جویم ای گم ناشده
چون دل عطار در عالم دلی
می‌نبینم از تو خون پالا شده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز سودای تو دل شیدا شده
زآتش عشق تو آب ما شده
هوش مصنوعی: دل شیدای من به خاطر عشق تو به آتش افتاده و حالا مثل آبی که از حرارت بخار شده، دیگر آرامش ندارد.
عاشقان در جست و جویت صد هزار
تو چو دری در بن دریا شده
هوش مصنوعی: عاشقان در پی تو هستند و در جستجوی تو، مانند این‌که صد هزار تو در عمق دریا پنهان شده‌ای.
از میان آب و گل برخاسته
در میان جان و دل پیدا شده
هوش مصنوعی: چیزی که از دل و جان انسان زنده و شفاف شده، تمام وجودش را از میان آب و خاک به شناختی عمیق رسیده است.
عاشقان را بر امید روی تو
خون دل پالوده و جانها شده
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر امید دیدن چهره تو، از دل خود درد و غم را گرفته و جانشان را فدای این آرزو کرده‌اند.
تو ز جمله فارغ و مشغول خویش
خود به عشق خویش ناپروا شده
هوش مصنوعی: تو از همه چیز بی‌خبر و درگیر خودت هستی و به خاطر عشق خودت بی‌پروا شده‌ای.
دیده روی خویشتن در آینه
بر جمال خویشتن شیدا شده
هوش مصنوعی: چشمش به تصویر خودش در آینه خیره شده و از زیبایی خود شگفت‌زده است.
ما همه پروانهٔ پر سوخته
تو چو شمع از نور خود یکتا شده
هوش مصنوعی: تمام ما مانند پروانه‌هایی هستیم که در آتش عشق تو سوخته‌اند و همانند شمعی، به خاطر نور خاص تو، بی‌نظیر و تک شده‌ایم.
یوسف اندر ملک مصر و سلطنت
دیدهٔ یعقوب نابینا شده
هوش مصنوعی: یوسف در سرزمین مصر زندگی می‌کند و به مقام و قدرت رسیده، اما دیدگان یعقوب به خاطر دوری از فرزندش کور شده‌اند.
گم شدم در جست و جویت روز و شب
چند بازت جویم ای گم ناشده
هوش مصنوعی: من در پی تو روز و شب گم شده‌ام و بارها به دنبالت آمده‌ام، ای کسی که هرگز گم نشده‌ای.
چون دل عطار در عالم دلی
می‌نبینم از تو خون پالا شده
هوش مصنوعی: وقتی که دل عطار را می‌نگرم، هیچ قلبی را نمی‌بینم که مانند دل تو زخمی شده باشد.