غزل شمارهٔ ۷۲۰
ای یک کرشمهٔ تو صد خون حلال کرده
روی چو آفتابت ختم جمال کرده
نیکوییی که هرگز نی روز دید نی شب
هر سال ماه رویت با ماه و سال کرده
خورشید طلعت تو ناگه فکنده عکسی
اجسام خیره گشته ارواح حال کرده
ماهی که قاف تا قاف از عکس اوست روشن
چون روی تو بدیده پشتی چو دال کرده
اول چو بدرهٔ سیم از نور بدر بوده
وآخر ز شرم رویت خود را هلال کرده
یک غمزهٔ ضعیفت صد سرکش قوی را
هم دست خوش گرفته هم پایمال کرده
روی تو مهر و مه را در زیر پر گرفته
با هر یکی به خوبی صد پر و بال کرده
زلف تو چون به شبرنگ آفاق در نوشته
خورشید بر کمینه عزم زوال کرده
دل را شده پریشان حالی و روزگاری
تا از کمند زلفت مویی خیال کرده
چون مرغ دل ز زلفت خسته برون ز در شد
چندین مراغه در خون زان خط و خال کرده
با آنکه بوی وصلت نه دل شنید و نه جان
ما و دلی و جانی وقت وصال کرده
گویاترین کسی را کو تیزبینتر آمد
خط تو چشم بسته خال تو لال کرده
شعر فرید کرده شرح لب تو شیرین
تا او به وصف چشمت سحر حلال کرده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای یک کرشمهٔ تو صد خون حلال کرده
روی چو آفتابت ختم جمال کرده
هوش مصنوعی: ای تو که با یک اشارهات، جانهای زیادی را به خون آغشته کردهای؛ چهرهات مانند خورشیدی است که زیبایی را به نهایت خود رسانده است.
نیکوییی که هرگز نی روز دید نی شب
هر سال ماه رویت با ماه و سال کرده
هوش مصنوعی: زیباییای که نه در روز به چشم آمده و نه در شب، هر سال به مانند ماه، چهرهات را با ماه و سال هماهنگ کرده است.
خورشید طلعت تو ناگه فکنده عکسی
اجسام خیره گشته ارواح حال کرده
هوش مصنوعی: آفتاب چهره زیبای تو ناگهان تصویری از خود را منعکس کرده که به سبب آن اجسام متعجب و روحها سرشار از شادابی شدهاند.
ماهی که قاف تا قاف از عکس اوست روشن
چون روی تو بدیده پشتی چو دال کرده
هوش مصنوعی: ماهی که در تمام طول خود، تصویر تو را دارد، همچنان که روی تو درخشان است، آن را همچون دالی در پس خود نشان میدهد.
اول چو بدرهٔ سیم از نور بدر بوده
وآخر ز شرم رویت خود را هلال کرده
هوش مصنوعی: در ابتدا مانند سکه نقرهای درخشان و درخشان بودهای و در پایان به خاطر شرم از زیباییات، چهرهات مانند هلال ماه شده است.
یک غمزهٔ ضعیفت صد سرکش قوی را
هم دست خوش گرفته هم پایمال کرده
هوش مصنوعی: یک نگاه نازک و مغرور تو میتواند حتی قویترین و سرکشترین افراد را تحت تأثیر قرار دهد و به راحتی آنها را تسلیم خود کند.
روی تو مهر و مه را در زیر پر گرفته
با هر یکی به خوبی صد پر و بال کرده
هوش مصنوعی: چهرهی تو نور و زیبایی ماه و خورشید را تحت تاثیر قرار داده است و هر کدام از آنها را با ویژگیهای خوب خود پر و بال دادهای.
زلف تو چون به شبرنگ آفاق در نوشته
خورشید بر کمینه عزم زوال کرده
هوش مصنوعی: زلف تو مانند رنگ شبرنگی است که در آسمان درخشش خورشید را کم رنگ کرده و به زوال نزدیک شده است.
دل را شده پریشان حالی و روزگاری
تا از کمند زلفت مویی خیال کرده
هوش مصنوعی: دل در حسرت و آشفتگی است، در حالی که زمانه به گونهای پیش میرود که حتی ناچیزترین یاد تو را میپروراند.
چون مرغ دل ز زلفت خسته برون ز در شد
چندین مراغه در خون زان خط و خال کرده
هوش مصنوعی: دل مثل پرندهای که از زلف تو خسته شده، از در بیرون پرواز کرد. اکنون در خون خود غوطهور است به خاطر آن خط و خالی که تو بر صورتت داری.
با آنکه بوی وصلت نه دل شنید و نه جان
ما و دلی و جانی وقت وصال کرده
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بوی وصال تو نه دل ما را خوشحال کرد و نه جان ما را شاداب، اما با این حال، دل و جان ما در زمان وصال به تو مشغول بودند.
گویاترین کسی را کو تیزبینتر آمد
خط تو چشم بسته خال تو لال کرده
هوش مصنوعی: کسی که از نظر بینایی و مشاهدهی دقیقتر باشد، توانسته است حتی بدون دیدن، زیبایی و نشانههای خاص تو را درک کند و چهرهی تو را طوری وصف کند که دیگران در سکوت به تماشای آن بنشینند.
شعر فرید کرده شرح لب تو شیرین
تا او به وصف چشمت سحر حلال کرده
هوش مصنوعی: شعر فرید به توصیف لبهای تو آنقدر دلنشین است که او برای وصف چشمانت جادوگری را حلال کرده است.