گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱۶

دوش آمد زلف تاب داده
جان را ز دو لب شراب داده
صد تشنهٔ آتشین جگر را
از چشمهٔ خضر آب داده
زان روی که ماه سایهٔ اوست
صد نور به آفتاب داده
هر که از لب او سؤال کرده
صد دشنامش جواب داده
زان باده که جان خراب او بود
جامی به دل خراب داده
چون مست شده دل از شرابش
او را ز جگر کباب داده
عطار در آتش فراقش
تن در غم و اضطراب داده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش آمد زلف تاب داده
جان را ز دو لب شراب داده
هوش مصنوعی: شبی شخصی با مویی آویزان وارد شد و جانم را با نوشیدنی لبانش سیراب کرد.
صد تشنهٔ آتشین جگر را
از چشمهٔ خضر آب داده
هوش مصنوعی: صدها فرد thirsty و داغ، با چشمه‌ای همچون چشمهٔ خضر سیراب شده‌اند.
زان روی که ماه سایهٔ اوست
صد نور به آفتاب داده
هوش مصنوعی: به خاطر چهرهٔ زیبا و درخشان او، روشنی‌های زیادی را به خورشید بخشیده است.
هر که از لب او سؤال کرده
صد دشنامش جواب داده
هوش مصنوعی: هر کسی که از او سوال کند، به جای پاسخ مناسب، با دشنام و توهین مواجه می‌شود.
زان باده که جان خراب او بود
جامی به دل خراب داده
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که روح او را خراب کرده، پیمانه‌ای به دل شکسته‌ام داده‌اند.
چون مست شده دل از شرابش
او را ز جگر کباب داده
هوش مصنوعی: دل، چون از عشق او سرشار و شاداب شده، مانند کسی است که از شراب مست شده باشد و این احساس شوق و عشق، به مانند کباب شدن از جگر می‌زند.
عطار در آتش فراقش
تن در غم و اضطراب داده
هوش مصنوعی: عطار به خاطر جدایی و فراق، در حال غم و بیقراری به سر می‌برد و دچار ناراحتی و اضطراب شده است.