غزل شمارهٔ ۶۵
هر که را ذرهای ازین سوز است
دی و فرداش نقد امروز است
هست مرد حقیقت ابنالوقت
لاجرم بر دو کون پیروز است
چون همه چیز نیست جز یک چیز
پس بسی سال و ماه یک روز است
صد هزاران هزار قرن گذشت
لیک در اصل جمله یک سوز است
چون پی یار شد چنان سوزی
شب و روزش چو عید و نوروز است
ذرهای سوز اصل میبینم
که همه کون را جگر دوز است
نیست آن سوز از کسی دیگر
بل همان سوز آتشافروز است
سوز معشوق در پس پرده
عاشقان را دلیلآموز است
هرکه او شاهباز این سر نیست
زین طریقت جهنده چون یوز است
تو اگر مردی این سخن پی بر
که فرید آنچه گفت مرموز است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.