غزل شمارهٔ ۶۲
مرکب لنگ است و راه دور است
دل را چکنم که ناصبور است
این راه بریدنم ، خیال است
وین شیوه گرفتنم غرور است
صد قرن چو باد اگر بپویم
هم باد بود که یار دور است
با این همه گر دمی برآرم
بی او همه فسق یا فجور است
دانی تو که سر کافری چیست
آن دم که همی نه در حضور است
بی او نفسی مزن که ناگاه
تیغت زند او که بس غیور است
بگذر ز رجا و خوف کینجا
چه جای خیال نار و نور است
جایی است که صد جهان اگر نیست
ور هست نه ماتم و نه سور است
مردی که بدین صفت رسیده است
دایم هم ازین صفت نفور است
همچون دریا بود که پیوست
لب خشک بماند از قصور است
این حرف ز بی نهایتی رفت
چون زین بگذشت زرق و زور است
یک ذرهگی فرید اینجا
بالای هزار خلد و حور است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرکب لنگ است و راه دور است
دل را چکنم که ناصبور است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدف، وسایل و ابزار به خوبی آماده نیستند و مسیر نیز طولانی و دشوار است. اما با این حال، چگونه میتوانم دل خود را آرام کنم در حالی که صبر و حوصلهای ندارم؟
این راه بریدنم ، خیال است
وین شیوه گرفتنم غرور است
هوش مصنوعی: این راهی که برای پرواز انتخاب کردهام، تنها یک خیال و توهم است و این طریقهای که برای به دست آوردن چیزها دارم، ناشی از منیتم و خودخواهی من است.
صد قرن چو باد اگر بپویم
هم باد بود که یار دور است
هوش مصنوعی: اگر به مدت صد قرن هم مانند باد پرواز کنم، در نهایت باز هم تنها باد هستم؛ زیرا محبوب من دور افتاده است.
با این همه گر دمی برآرم
بی او همه فسق یا فجور است
هوش مصنوعی: اگر لحظهای بدون او نفس بکشم، تمام کارهایم گناه و فساد خواهد بود.
دانی تو که سر کافری چیست
آن دم که همی نه در حضور است
هوش مصنوعی: آیا میدانی که کار کفر چه زمانی مشخص میشود؟ زمانی که فرد در برابر حقیقت و واقعیت حاضر نیست.
بی او نفسی مزن که ناگاه
تیغت زند او که بس غیور است
هوش مصنوعی: بدون او نفسی نکش، چرا که ناگهان ممکن است او، که بسیار غیرتمند است، به تو آسیب برساند.
بگذر ز رجا و خوف کینجا
چه جای خیال نار و نور است
هوش مصنوعی: از ترس و امید بگذر، چون اینجا جایی برای اندیشه در آتش و نور نیست.
جایی است که صد جهان اگر نیست
ور هست نه ماتم و نه سور است
هوش مصنوعی: جایی وجود دارد که حتی اگر صد جهان هم در آنجا نباشد، اگر هم باشند، نه غم و اندوهی هست و نه خوشحالی و جشن.
مردی که بدین صفت رسیده است
دایم هم ازین صفت نفور است
هوش مصنوعی: مردی که به چنین ویژگیای دست یافته، همواره از آن ویژگی متنفر است.
همچون دریا بود که پیوست
لب خشک بماند از قصور است
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که همچنان که دریا همیشه پرآب است، انسان نیز نباید به خاطر نداشتن امکانات یا قابلیتها، به کمبودها و نواقص دامن بزند و باید سعی کند که در تمام حالات، به رشد و پیشرفت ادامه دهد.
این حرف ز بی نهایتی رفت
چون زین بگذشت زرق و زور است
هوش مصنوعی: این صحبت به موضوعی بیپایان اشاره دارد و پس از اینکه از آن عبور کرد، مشخص میشود که فقط فریب و نیرنگ است.
یک ذرهگی فرید اینجا
بالای هزار خلد و حور است
هوش مصنوعی: یک ذره از زیبایی و جذابیت فرید در اینجا بالاتر از هزار باغ بهشت و حوری است.
حاشیه ها
1389/08/10 11:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:
نادرست:
بگذر ز رجا و خوف کینجا
چه جای خیال نار و نور است
درست:
بگذر ز رجا و خوف کاین جا
چه جای خیال نار و نور است
1401/01/20 17:04
غبار ره
در بیت دوم
چه بسا اینگونه صحیح تر باشد:
این راه بُریدنم خیالست