غزل شمارهٔ ۶۱۹
بیار آن جام می تا جان فشانیم
نثاری بر سر جانان نشانیم
بیا جانا که وقت آن درآمد
که جان بر جام جانافشان فشانیم
چو بر جان آشکارا گشت جانان
ز غیرت جان خود پنهان فشانیم
دمی کز ما برآید بی غم او
در آن ماتم بسی طوفان فشانیم
چو دریا در خروش آییم وانگه
ز چشم خونفشان باران فشانیم
وگر در دیده آید غیر او کس
نمک در دیدهٔ گریان فشانیم
همان بهتر که در عشقش چو عطار
در از دریای بیپایان فشانیم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیار آن جام می تا جان فشانیم
نثاری بر سر جانان نشانیم
هوش مصنوعی: بیا آن جام شراب را بیاور تا جان خود را فدای عشق کنیم و نذری برای معشوقهمان بگذاریم.
بیا جانا که وقت آن درآمد
که جان بر جام جانافشان فشانیم
هوش مصنوعی: بیا عزیزم، زمان آن فرا رسیده است که جان خود را بر روی جامی که جان ما را شاداب میسازد بریزیم و به زندگی و لذت بپردازیم.
چو بر جان آشکارا گشت جانان
ز غیرت جان خود پنهان فشانیم
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب بهروشنی در وجودمان نمایان شود، از غیرت و عشق، جان خود را پنهان کرده و فدای او میکنیم.
دمی کز ما برآید بی غم او
در آن ماتم بسی طوفان فشانیم
هوش مصنوعی: هر زمانی که از ما چیزی خارج میشود، بدون اینکه ناراحتی به همراه داشته باشد، در آن سوگ بزرگ، طوفانی از شادی به پا خواهیم کرد.
چو دریا در خروش آییم وانگه
ز چشم خونفشان باران فشانیم
هوش مصنوعی: زمانی که مثل دریا به خروش میآییم، در آن صورت از چشمانمان مانند باران، اشک و خون میریزیم.
وگر در دیده آید غیر او کس
نمک در دیدهٔ گریان فشانیم
هوش مصنوعی: اگر غیر از او کسی در نظر بیاید، مانند نمکی که بر چشمان گریان میپاشند، آن را تحمل نمیکنیم.
همان بهتر که در عشقش چو عطار
در از دریای بیپایان فشانیم
هوش مصنوعی: بهتر است که در عشق او، مانند عطار، بیوقفه و بدون توجه به محدودیتها، خود را در دریای بیپایان عشق رها کنیم.

عطار