گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۱

چون زلف تاب دهد آن ترک لشکریم
هندوی خویش کند هر دم به دلبریم
چون زلف کافر او آهنگ دین کندم
در حال بند کند در دام کافریم
مویی اگر همه خلق در من نگه نکنند
مویی تمام بود زان زلف عنبریم
ای ساقی از می عشق دلقم بشو و بیا
چون دلق زرق من است چند از سیه گریم
تا کی ز رد و قبول دردی بیار که من
مست ملامتیم رند قلندریم
تا کی ز روی و ریا بت ساختن ز هوا
زین پس به بتکده‌ها مرد مقامریم
گر دی به صومعه در، مرد خلیل بدم
امروز پیش مغان چون گبر آزریم
گرچه به صورت تن، از مؤمنان رهم
لیکن ز روی یقین گبرم چو بنگریم
عطار تا که نهاد در راه فقر قدم
کرد آن حقیقت فقر از جان و دل بریم

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون زلف تاب دهد آن ترک لشکریم
هندوی خویش کند هر دم به دلبریم
هوش مصنوعی: وقتی که زلف‌های آن جوان خوش چهره مانند تارهای ابریشمی می‌آید و به سمت من تاب می‌خورد، او هر لحظه دل من را به عشق خود مشغول می‌کند.
چون زلف کافر او آهنگ دین کندم
در حال بند کند در دام کافریم
هوش مصنوعی: وقتی او مانند زلفی پیچیده و غافل می‌شود، من به سمت دین می‌روم و در همین حال در دام نادرستی گرفتار می‌شوم.
مویی اگر همه خلق در من نگه نکنند
مویی تمام بود زان زلف عنبریم
هوش مصنوعی: اگر همه‌ی مردم هم به من توجه نکنند، یک مو از زلف معشوق برای من کافی است و ارزشمند است.
ای ساقی از می عشق دلقم بشو و بیا
چون دلق زرق من است چند از سیه گریم
هوش مصنوعی: ای ساقی، از شراب عشق به من بده، و بیا، زیرا دلق من مانند زرق و برق است. تا کی باید از غم سیاه خود بگویم؟
تا کی ز رد و قبول دردی بیار که من
مست ملامتیم رند قلندریم
هوش مصنوعی: تا کی باید درگیر بحث و جدل باشم؟ من هم مست و دل مشغول هستم و هم بی‌خیال از سرزنش‌ها، مثل یک رند و قلنده.
تا کی ز روی و ریا بت ساختن ز هوا
زین پس به بتکده‌ها مرد مقامریم
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم به خاطر ظاهربینی و ریاکاری به ساختن بت ادامه دهم. از این به بعد به مکان‌های بتکده خواهم رفت و به مقام‌های واقعی پرداختم.
گر دی به صومعه در، مرد خلیل بدم
امروز پیش مغان چون گبر آزریم
هوش مصنوعی: اگر دیو را در صومعه ببینم، امروز در کنار مغان مثل گبرها احساس شرم می‌کنم.
گرچه به صورت تن، از مؤمنان رهم
لیکن ز روی یقین گبرم چو بنگریم
هوش مصنوعی: هرچند که در ظاهر، به جمع مؤمنان تعلق دارم، اما از نظر یقین و ایمان، در واقع به کیفرایان تعلق دارم اگر دقت کنی.
عطار تا که نهاد در راه فقر قدم
کرد آن حقیقت فقر از جان و دل بریم
هوش مصنوعی: عطار هنگامی که قدم به مسیر فقر گذاشت، آن واقعیت فقر را از عمق وجودش درک و احساس کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۱۱ به خوانش عندلیب