گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۴

تا دردی درد او چشیدیم
دامن ز دو کون در کشیدیم
با هم نفسی ز درد عشقش
در کنج فنا بیارمیدیم
بر بوی یقین که بو که بینیم
زهری به گمان دل چشیدیم
گه در طلبش ز دست رفتیم
گه در هوسش به سر دویدیم
در عالم پر عجایب عشق
آوازهٔ او بسی شنیدیم
درمان چه‌کنیم درد او را
کین درد به جان و دل خریدیم
عشقش چو به ما نمود ما را
صد پرده به یک زمان دریدیم
نور رخ او چو شعله‌ای زد
خود را ز فروغ آن بدیدیم
دیدیم که ما نه ز آب و خاکیم
از هر دو برون رهی گزیدیم
چه خاک و چه آب کانچه ماییم
در پردهٔ غیب ناپدیدیم
چون پرده ز روی کار برخاست
از خود نه ازو بدو رسیدیم
پیوستگیی چو یافت عطار
از ننگ وجود او بریدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا دردی درد او چشیدیم
دامن ز دو کون در کشیدیم
هوش مصنوعی: ما وقتی که درد او را احساس کردیم، از تمام دنیای مادی distancing کردیم و به دنبال او رفتیم.
با هم نفسی ز درد عشقش
در کنج فنا بیارمیدیم
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از نیستی، به شیوه‌ای عمیق و دردآور به یاد عشقش بی‌وقفه می‌نوشتم.
بر بوی یقین که بو که بینیم
زهری به گمان دل چشیدیم
هوش مصنوعی: ما به بوی یقین توجه می‌کنیم و با دل خود فکر می‌کنیم که زهر تلخی را چشیده‌ایم.
گه در طلبش ز دست رفتیم
گه در هوسش به سر دویدیم
هوش مصنوعی: گاه به دنبال او رفتیم و از دستش دادیم، و گاه در آرزوی او، بی‌وقفه در زحمت بودیم.
در عالم پر عجایب عشق
آوازهٔ او بسی شنیدیم
هوش مصنوعی: در دنیای پر از شگفتی‌های عشق، نام و صدای او را بارها شنیده‌ایم.
درمان چه‌کنیم درد او را
کین درد به جان و دل خریدیم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانیم درد او را درمان کنیم، چون ما این درد را با جان و دل خریده‌ایم؟
عشقش چو به ما نمود ما را
صد پرده به یک زمان دریدیم
هوش مصنوعی: عشق او وقتی به ما نشان داده شد، ما در یک لحظه تمام حجاب‌ها و پرده‌ها را کنار زدیم.
نور رخ او چو شعله‌ای زد
خود را ز فروغ آن بدیدیم
هوش مصنوعی: نور چهره‌ی او مانند شعله‌ای درخشید و ما نیز از روشنایی آن، خود را دیدیم.
دیدیم که ما نه ز آب و خاکیم
از هر دو برون رهی گزیدیم
هوش مصنوعی: ما مشاهده کردیم که ما تنها از آب و خاک نیستیم و از هر دوی این‌ها فراتر رفته‌ایم و مسیری را انتخاب کرده‌ایم.
چه خاک و چه آب کانچه ماییم
در پردهٔ غیب ناپدیدیم
هوش مصنوعی: ما چه در خاک و چه در آب هستیم، اما آنچه هستیم در پردهٔ غیبت ناپیداست.
چون پرده ز روی کار برخاست
از خود نه ازو بدو رسیدیم
هوش مصنوعی: زمانی که پرده از روی واقعیت کنار رفت، ما به چیزی رسیدیم که از خود ما ناشی می‌شود، نه اینکه از آن دیگری باشد.
پیوستگیی چو یافت عطار
از ننگ وجود او بریدیم
هوش مصنوعی: عطار به پیوستگی و اتحاد معنوی دست یافت و از زشتی‌های وجود انسانی فاصله گرفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰۴ به خوانش عندلیب